پابرهنگان

پابرهنگان

لذت دوستی با پابرهنگان در این است که مطمئنی ریگی به کفش خود ندارند...

طبقه بندی موضوعی

۹ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

مهمل گو?? ها? عل? فر?مان? گو?ا تمام? ندارد!

اخ?راْ ا?شان در نامه ا? به حضرت آ?ت الله جنت? گفته اند: " با اهداء سلام و تح?ت، در مصاحبه اخ?رتان فرموده ا?د "آ?ا اسلام اجازه م? دهد که برخ? در رقابت ها? انتخابات? فحاش? کنند، تهمت بزنند، آبرو? اشخاص را ببرند، افراد د?گر را تخر?ب کنند؟"

سخن درست? است اما ا?ن سوال مطرح م? شود که جناب عال? که چن?ن اعتقاد? دار?د، چرا پس از مناظره مشهور در آستانه انتخابات ر?است جمهور? سال ?? ه?چ اقدام? از طر?ق شورا? نگهبان نکرد?د که اگر م? کرد?د فتنه ا? با آن وسعت پد?د نم? آمد و شا?د اصلا فتنه ا? رخ نم? داد. به تعب?ر ام?رالمومن?ن عل? عل?ه السلام"حق، وس?عتر?ن م?دانها در مقام توص?ف است و تنگ تر?ن م?دانها در مقام عمل."

آقا? بذله گو همچنان معتقد است علت العلل فتنه ?? احمد? نژاد است و اگر آن مناظره نبود  ......

 حالا د?گر بس?ار? از عوام و خواص در?افته اند که فتنه بزرگ سال 88 ?ک پروژه بود نه پروسه و  در آن فتنه، دشمن چه تدارک سنگ?ن و پرهز?نه ا? برا? مقابله با نظام طراح? کرده بود و اگر نبود روشنگر? ها و مد?ر?ت رهبر معظم انقلاب و ن?ز حضور هوش?ارانه مردم در صحنه، معلوم نبود چه مصائب? بر سر نظام م? آمد، بلکه معلوم بود چه م? آمد!


 ا? کاش ا?شان ذره ا? از بص?رت پدر را به ارث برده بود تا هرچند وقت ?ک بار خوراک رسانه ها? دشمن را ته?ه نم? کرد!

اگر امام خامنه ا? اصرار دارند فتنه ?? از اذهان پاک نشود به ا?ن خاطر است که امثال عل? فر?مان? با تحل?ل ها? ساده لوحانه - البته با خوشب?ن?- فتنه عظ?م سال ?? و پنجه ها?? که دشمنان خارج? و ا?اد? داخل? آنها بر ساحت مقدس نظام کش?دند را تحر?ف نکرده و آن را به دست فراموش? نسپرند و نسل ها? بعد، بدانند چه کسان? با نام و نشان مذهب و خط امام، به مقابله با مذهب و خط امام برخاستند.


* ل?نک مطالب قبل? مرتبط:
باز هم ا?ن عل? فر?مان?

وقت? عل? فر?مان? آبرو و ح?ث?ت مجلس م? شود!

عده ا? بزرگ اند، عده ا? فکر م? کنند بزرگ اند!

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۱ ، ۰۹:۴۵
احسان عابدی

"دولت وحدت مل?"  شعار خوش خط و خال? است که بار د?گر در فضا? س?اس? جامعه مطرح شده و موافقفان و مخالفان خود را به واکنش واداشته است.
بر کس? پوش?ده ن?ست که پشت پرده و صحنه گردان اصل? ا?ن شعار شخص اکبر هاشم? رفسنجان? است. اما دولت وحدت مل? چ?ست و هدف هاشم? از مطرح کردن دوباره ا?ن مساله چ?ست؟!

1) تشک?ل دولت وحدت مل? منوط به زمان? است که کشور? با بحران اساس? در حاکم?ت و اداره کشور، انسداد س?اس? و تقابل قوا روبرو شده و چاره ا? جز وفاق همه گروه ها? س?اس? موجود در کشور نباشد. کشورها?? مثل لبنان، عراق، افغانستان، در حال حاضر مصر مرس? و ... با پد?ده دولت وحدت مل? مواجه بوده اند.
لذا القا? بحران و شرا?ط غ?رعاد? لازمه طرح چن?ن مساله ا? است. مناد?ان ا?ن طرح با?د پاسخگو باشند که وضع?ت کشور ما به کدام ?ک از کشورها? فوق شباهت دارد؟! آ?ا درگ?ر نبردها? داخل? هست?م؟ آ?ا زندگ? مردم از حالت عاد? خارج شده است؟! آ?ا اداره کشور با بن بست مواجه شده است؟! گرچه در ماه ها? اخ?ر  وضع?ت اقتصاد? به دلا?ل مختلف دچار نوسانات شد?د شد و فشار? بر مردم وارد آمد، اما الحق و الانصاف آ?ا اختلال? در زندگ? مردم بوجود آمد که آنها را به خ?ابان ها بر?زد؟!

شا?د آقا? هاشم? فراموش کرده اند دوران مد?ر?ت خود را که مردم چگونه ز?ر بار تورم 49 درصد? کمر شکستند و طاقت آوردند و البته طب?ع? است وقت? در آن شرا?ط فرزندان دلبند هاشم? به سوارکار? و اسک? و ... م? رفتند و غذا? اسبان دخترکش هندوانه بود، خبر? از وضع?ت مردم نداشته باشند.(کتاب ب? پرده با هاشم? رفسنجان?/قدرت الله رحمان?)

hashemmi


2) نکته بعد? در دولت وحدت مل?، حضور همه گروه ها و جناح ها? س?اس? با هر فکر و د?دگاه? است.

 آذر ماه سال 1387 به بهانه روز مجلس و قانون اساس?، عل? لار?جان? هما?ش? ترت?ب داد با عنوان 30 سال قانونگذار? و نظارت که در ا?ن هما?ش از گروه ها? مختلف? دعوت به عمل آمده بود. از آ?ات عظام جنت? و مهدو? کن? گرفته تا مل? – مذهب? ها? مطرود امام و اصلاح طلبان تندرو و کندرو و ...!

در ا?ن هما?ش اول?ن جرقه ها? وحدت مل? زده شد و همه دم از وحدت زدند. ( و البته آقا? هاشم? در ا?ن هما?ش جرقه تشک?ک در صحت انتخابات و را? مردم را ن?ز زد ).

در طرح دولت به اصطلاح وحدت مل? حضور گروه ها دق?قاً به ا?ن شکل خواهد بود. ?عن? موافق و مخالف و معاند و انقلاب? و ضد انقلاب دور جمع شوند تا کشور را از وضع?ت بحران? نجات دهند!

 نکته اساس? در تعر?ف "وحدت" است. وحدت حول چه محور و آرمان?؟! سوال? است که هم?شه مطرح بوده و البته حضرات مدع? پاسخ? برا? آن نداشته اند. اگر وحدت برا? انقلاب است، حضور ضد انقلاب چه وجه? دارد؟ اگر وحدت حول ول? فق?ه است، کسان? که همواره در گفتار و کردار با ول? فق?ه زاو?ه داشته اند چگونه م? توانند در ا?ن وحدت جمع شوند؟!

3) هاشم? معتقد است انتخاب دکتر احمد? نژاد توسط مردم در سال 84 عدول انقلاب از مس?ر اصل? خود و انحراف کشور بوده است. طب?ع? است که وقت? در ع?ن ناباور? امثال هاشم?، مردم به گفتمان عدالت و احمد? نژاد? که نما?نده ا?ن گفتمان بود، را? دادند و حلقه بسته مد?ران وابسته به او را شکستند، س?ستم از دست هاشم? و اعوان وانصار او خارج شده و او را در صدد بازگرداندن اوضاع به همان روال گل و بلبل سال ها? 70 برآورد. لذا وقت? با فتنه 88 هم راه به جا?? نبردند، متوسل به طرح دولت وحدت مل? شده اند تا شا?د از ا?ن گذرگاه بار د?گر شخص هاشم? و ?ا شخص مدنظر هاشم? بر مسند دولت نش?ند!

4) با توجه به بند 1، وضع?ت کشور ?ا با?د بحران? شود و ?ا حداقل بحران? جلوه داده شود. لذا با?د منتظر خلق بحران ها? جد?د باش?م. جدا? از تلاش خناسان و منافقان برا? ا?جاد تنش و بحران در کشور، برخ? سوء مد?ر?ت ها? دولت بخصوص در زم?نه اقتصاد و ن?ز تلاش جبهه استکبار برا? افزا?ش تحر?م ها و فشارها? اقتصاد? بر ا?ران، زم?نه را برا? القا? وضع?ت غ?رعاد? فراهم م? کند.
از سو? د?گر مدت? است جر?ان خاص? در کفا?ت س?اس? دولت تشک?ک کرده و اگر نبود امر رهبر معظم انقلاب در توقف سوال از ر??س جمهور، چه بسا تاکنون آن جر?ان خاص کار را به عدم کفا?ت دولت کشانده بود. متاسفانه درگ?ر? ها? لفظ? سران قوا به بهانه ها? واه? و برخ? تصم?مات و انتصابات شبهه افکن دولت، بر القا? تشنج در فضا? س?اس? کشور م? افزا?د.

ا?ن مقدمه القا? بحران و اوضاع غ?رعاد?، ?ک موخره هم دارد و آن، درخواست س?اس?ون از ?ک ناج? بزرگ و مورد اعتماد برا? خارج کردن کشور از بحران است. ا?ن ناج? هم کس? ن?ست جز اکبر هاشم? رفسنجان?!

چنانچه ا?شان در ماه ها? اخ?ر مکرراً با نامناسب خواندن وضع?ت فعل? کشور، به تعر?ف و تمج?د از دولت خود پرداخته و بر توانا?? خود در اداره کشور در شرا?ط سخت پس از جنگ تاک?د م? کند. پا?گاه اطلاع رسان? هاشم? ن?ز دولت وحدت مل? را در دولت سازندگ? متبلور م? نما?اند و ا?ن روزها کم ن?ستند افراد و اشخاص? که هاشم? را ناج? مملکت دانسته و از او خواهش م? کنند به صحنه ب?ا?د.

5) اما مهمتر?ن نکته در ا?ن طرح، نقش مردم است. مردم? که هاشم? هم?شه سنگ آنها را به س?نه م? زند و برا? آنها دل م? سوزاند، در سال 1378 (مجلس ششم) و سال 1384 (ر?است جمهور? نهم) نه بزرگ? به او گفتند. با فشارها? هم?ن مردم هاشم? از اقامت نماز جمعه ن?ز کنار رفت. هاشم? را شا?د س?اس?ون حما?ت کنند اما آ?ا مردم هم به او اعتماد م? کنند؟!

به هرحال مسلم است که  تشک?ل دولت وحدت مل? با شرا?ط نظام تناسب? نداشته و ملت? که خالق حماسه 9 د? بودند، فرصت تنفس به فتنه گران جد?د را نخواهند داد.

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۱ ، ۰۳:۴۸
احسان عابدی
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۱ ، ۰۷:۳۵
احسان عابدی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۱ ، ۰۳:۵۳
احسان عابدی

روز عاشورا
و ا?نک م?دان? دوباره، ا?نک 72 ?ار و هزاران دشمن ک?نه‏توز? که رحم و مروّت را از ازل ن?اموخته‏اند. ا?نک عاشورا که هر چه از آن بگو??م کم گفته‏ا?م، از برخوردها? جلاّدانه سپاه عمر بن سعد، ?ا عنا?ات و الطاف س?دالشهداء عل?ه‏السلام .
سرداران?، سپاه عظ?م? را به سو? جهنم رهبر? می‏کردند و امام معصوم? لشکر کم تعداد خود را به بهشت بشارت می‏داد... و سرانجام شهادت، خون، ن?زه، عطش و اطفال، تاز?انه و سرها? بر?ده، آه از اسارت و شام، آه از خرابه و...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۱ ، ۰۳:۴۶
احسان عابدی

1. در روز نهم محرم (تاسوعا? حس?ن?) شمر بن ذ? الجوشن با نامه‏ا? که از عب?داللّه‏ داشت از "نُخ?له" ـ که لشکرگاه و پادگان کوفه بود ـ با شتاب ب?رون آمد و پ?ش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد کربلا شد و نامه عب?داللّه‏ را برا? عمر بن سعد قرائت کرد.
ابن سعد به شمر گفت: وا? بر تو! خدا خانه ات را خراب کند، چه پ?ام زشت و ننگ?ن? برا? من آورده‏ا?. به خدا قسم! تو عب?داللّه‏ را از قبول آنچه من برا? او نوشته بودم بازداشت? و کار را خراب کرد?... .21
2. شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده بود، از عب?داللّه‏ بن ز?اد امان نامه‏ا? برا? خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس عل?ه‏السلام گرفته بود که در ا?ن روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه کرد و ا?شان نپذ?رفت.
شمر نزد?ک خ?ام امام حس?ن عل?ه‏السلام آمد و عباس، عبداللّه‏، جعفر و عثمان (فرزندان امام عل? عل?ه‏السلام که مادرشان ام‏البن?ن عل?ها‏السلام بود) را طلب?د. آنها ب?رون آمدند، شمر گفت: از عب?داللّه‏ برا?تان امان گرفته‏ام. آنها همگ? گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باش?م و پسر دختر پ?امبر امان نداشته باشد؟!22
3. در ا?ن روز اعلان جنگ شد که حضرت عباس عل?ه‏السلام امام عل?ه‏السلام را باخبر کرد. امام حس?ن عل?ه‏السلام فرمود: ا? عباس! جانم فدا? تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصد? دارند؟
حضرت عباس عل?ه‏السلام رفت و خبر آورد که ا?نان می‏گو?ند: ?ا حکم ام?ر را بپذ?ر?د ?ا آماده جنگ شو?د.
امام حس?ن عل?ه‏السلام به عباس فرمودند: اگر می‏توان? آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تأخ?ر ب?ندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدا? خود راز و ن?از کن?م و به درگاهش نماز بگذار?م. خدا? متعال می‏داند که من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم.23
حضرت عباس عل?ه‏السلام نزد سپاه?ان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با ا?ن درخواست ترد?د داشت، سرانجام از لشکر?ان خود پرس?د که چه با?د کرد؟ "عمرو بن حجاج" گفت: سبحان اللّه‏! اگر اهل د?لم و کفار از تو چن?ن تقاضا?? می‏کردند سزاوار بود که با آنها موافقت کن?.
عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس عل?ه‏السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت می‏ده?م، اگر تسل?م شد?د شما را به عب?داللّه‏ می‏سپار?م وگرنه دست از شما برنخواه?م داشت.24

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۱ ، ۰۳:۴۵
احسان عابدی

1. "خوارزم?" در مقتل الحس?ن و "خ?ابان?" در وقا?ع الا?ام نوشته‏اند که در روز هشتم محرم امام حس?ن عل?ه‏السلام و اصحابش از تشنگ? سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابرا?ن امام عل?ه‏السلام کلنگ? برداشت و در پشت خ?مه‏ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زم?ن را کَند، آب? گوارا ب?رون آمد و همه نوش?دند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپد?د شد و د?گر نشان? از آن د?ده نشد. هنگام? که خبر ا?ن ماجرا به عب?داللّه‏ بن ز?اد رس?د، پ?ک? نزد عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رس?ده است که حس?ن چاه می‏کَند و آب بدست می‏آورد. به محض ا?نکه ا?ن نامه به تو رس?د، ب?ش از پ?ش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حس?ن عل?ه‏السلام و ?ارانش سخت بگ?ر. عمر بن سعد دستور و? را عمل نمود.17
2. در ا?ن روز "?ز?د بن حص?ن همدان?" از امام عل?ه‏السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ا? مرد همدان?! چه چ?ز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان ن?ستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می‏پندار? پس چرا بر عترت پ?امبر شور?ده و تصم?م به کشتن آنها گرفته‏ا? و آب فرات را که حت? ح?وانات ا?ن واد? از آن می‏نوشند از آنان مضا?قه می‏کن?؟
عمر بن سعد سر به ز?ر انداخت و گفت: ا? همدان?! من می‏دانم که آزار دادن به ا?ن خاندان حرام است، من در لحظات حسّاس? قرار گرفته‏ام و نمی‏دانم با?د چه کنم؛ آ?ا حکومت ر? را رها کنم، حکومت? که در اشت?اقش می‏سوزم؟ و ?ا دستانم به خون حس?ن آلوده گردد، در حال? که می‏دانم ک?فر ا?ن کار، آتش است؟ ا? مرد همدان?! حکومت ر? به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی‏ب?نم که بتوانم از آن گذشت کنم.
?ز?د بن حص?ن همدان? بازگشت و ماجرا را به عرض امام عل?ه‏السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ر? به قتل برساند.18
3. امام عل?ه‏السلام مرد? از ?اران خود بنام "عمرو بن قرظة" را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقات? داشته باشند.
شب هنگام امام حس?ن عل?ه‏السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حس?ن عل?ه‏السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علی‏اکبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد ن?ز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بق?ه را مرخص کرد.
در ا?ن ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام عل?ه‏السلام که فرمود: آ?ا می‏خواه? با من مقاتله کن?؟ عذر? آورد. ?ک بار گفت: می‏ترسم خانه‏ام را خراب کنند! امام عل?ه‏السلام فرمود: من خانه‏ات را می‏سازم. ابن سعد گفت: می‏ترسم اموال و املاکم را بگ?رند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموال? که در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده‏ام از خشم ابن ز?اد ب?مناکم و می‏ترسم آنها را از دم شمش?ر بگذراند.
حضرت هنگام? که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصم?م خود باز نمی‏گردد، از جا? برخاست در حال? که می‏فرمود: تو را چه می‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگ?رد و تو را در ق?امت ن?امرزد. به خدا سوگند! من می‏دانم که از گندم عراق نخواه? خورد!
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.19
4. پس از ا?ن ماجرا، عمر بن سعد نامه‏ا? به عب?داللّه‏ نوشت و ضمن آن پ?شنهاد کرد که حس?ن عل?ه‏السلام را رها کنند؛ چرا که خودش گفته است که ?ا به حجاز برمی‏گردم ?ا به مملکت د?گر? می‏روم. عب?داللّه‏ در حضور ?اران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذ? الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عب?داللّه‏ با پ?شنهاد عمر بن سعد موافقت کند.20

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۱ ، ۰۳:۴۴
احسان عابدی

1. در روز هفتم محرم عب?د اللّه‏ بن ز?اد ضمن نامه‏ا? به عمر بن سعد از و? خواست تا با سپاه?ان خود ب?ن امام حس?ن و ?اران، و آب فرات فاصله ا?جاد کرده و اجازه نوش?دن آب به آنها ندهد.15
عمر بن سعد ن?ز بدون فاصله "عمرو بن حجاج" را با 500 سوار در کنار شر?عه فرات مستقر کرد و مانع دسترس? امام حس?ن عل?ه‏السلام و ?ارانش به آب شدند.
2. در ا?ن روز مرد? به نام "عبداللّه‏ بن حص?ن ازد?" ـ که از قب?له "بج?له" بود ـ فر?اد برآورد: ا? حس?ن! ا?ن آب را د?گر بسان رنگ آسمان? نخواه? د?د! به خدا سوگند که قطره‏ا? از آن را نخواه? آشام?د، تا از عطش جان ده?!
امام عل?ه‏السلام فرمودند: خدا?ا! او را از تشنگ? بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.
حم?د بن مسلم می‏گو?د: به خدا سوگند که پس از ا?ن گفتگو به د?دار او رفتم در حال? که ب?مار بود، قسم به آن خدا?? که جز او پروردگار? ن?ست، د?دم که عبداللّه‏ بن حص?ن آنقدر آب می‏آشام?د تا شکمش بالا می‏آمد و آن را بالا می‏آورد و باز فر?اد می‏زد: العطش! باز آب می‏خورد، ول? س?راب نمی‏شد. چن?ن بود تا به هلاکت رس?د.16

16. ارشاد ش?خ مف?د، ج2، ص86.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۱ ، ۰۴:۵۶
احسان عابدی

1. در ا?ن روز عب?داللّه‏ بن ز?اد نامه‏ا? برا? عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر ن?رو? نظام? اعم از سواره و پ?اده تو را تجه?ز کرده‏ام. توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را برا? من می‏فرستند.
2. در ا?ن روز "حب?ب بن مظاهر اسد?" به امام حس?ن عل?ه‏السلام عرض کرد: ?ابن رسول اللّه‏! در ا?ن نزد?ک? طائفه‏ا? از بن? اسد سکونت دارند که اگر اجازه ده? من به نزد آنها بروم و آنها را به سو? شما دعوت نما?م.
امام عل?ه‏السلام اجازه دادند و حب?ب بن مظاهر شبانگاه ب?رون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهتر?ن ارمغان را برا?تان آورده‏ام، شما را به ?ار? پسر رسول خدا دعوت می‏کنم، او ?اران? دارد که هر ?ک از آنها بهتر از هزار مرد جنگ? است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسل?م نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشکر? انبوه محاصره کرده است، چون شما قوم و عش?ره من هست?د، شما را به ا?ن راه خ?ر دعوت می‏نما?م... .
در ا?ن هنگام مرد? از بنی‏اسد که او را "عبداللّه‏ بن بش?ر" می‏نام?دند برخاست و گفت: من اول?ن کس? هستم که ا?ن دعوت را اجابت می‏کنم و سپس رجز? حماس? خواند.
سپس مردان قب?له که تعدادشان به 90 نفر می‏رس?د برخاستند و برا? ?ار? امام حس?ن عل?ه‏السلام حرکت کردند. در ا?ن م?ان مرد? مخف?انه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مرد? بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سو?شان فرستاد. آنان در م?ان راه با ?کد?گر درگ?ر شدند، در حال? که فاصله چندان? با امام حس?ن عل?ه‏السلام نداشتند. هنگام? که ?اران بنی‏اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تار?ک? شب پراکنده شدند و به قب?له خود بازگشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
حب?ب بن مظاهر به خدمت امام عل?ه‏السلام آمد و جر?ان را بازگو کرد. امام عل?ه‏السلام فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏" 14

14. بحارالانوار، ج44، ص386.


مادرم از اشک روضه مرا ش?ر داده است

در ش?رم آب کرده ول? سود با من است

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۱ ، ۰۵:۳۲
احسان عابدی