پابرهنگان

پابرهنگان

لذت دوستی با پابرهنگان در این است که مطمئنی ریگی به کفش خود ندارند...

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دفاع مقدس» ثبت شده است

هرچه سینمای ایران می‌کشد از فیلمنامه است و نداشتن قصه و این بلا گریبان‌گیر اکثر قریب به اتفاق تولیدات سینمایی ماست. تنگه ابوقریب هم متاسفانه به این ضعف مبتلاست. فیلم نه قصه دارد و نه دقیقاً مشخص است که چه اتفاقی قرار است بیفتد. تا اواسط فیلم هیچ کشش و تعلیقی نیست و صرفاً اتفاقات ریز و بی‌ربط به هم را می‌بینیم که تلاش شده به هم پیوند بخورند. نه اینکه بعد از آن هم تعلیق ایجاد شود، نه! فقط شما را پای فیلم می‌نشاند تا تمام شود و ذهن شما درگیر هیچ اتفاق یا کنشی نمی‌شود.

اصولاً با ساختن فیلم از یا درباره جنگ، یا باید حماسه‌ای به تصویر کشیده شود و یا تاثر و احساسات مخاطب درگیر شود و یا زشتی و تلخی جنگ نشان داده شود و یا اگر جنگی مثل دفاع مقدس ما در میان است، نگاهی معنویت‌گرا تقویت شود. به جرات می‌توان گفت تنگه ابوقریب هیچکدام از این کارها را نمی‌کند و صرفاً دوربینی روی دست است تا چند ساعت از یک نبرد را به ما نشان دهد. اضافه کنید دیالوگ‌های بعضاً کلیشه‌ای و شعاری که همه مخاطبان خود را در سن و حد «علی» فرض گرفته و تلخی و زشتی جنگ را کاملاً سطحی شده ارائه می‌کند.

از طرفی حتی بار دراماتیک فیلم هم به شدت ضعیف است و جز در چند صحنه پایانی نمی‌تواند احساسات مخاطب را برانگیزد. به خصوص صحنه شهادت مجید که ناباورانه ساده و مصنوعی و بی‌احساس است. مشخص نیست که چرا انقدر دیر موسیقی متن وارد فیلم می‌شود و درواقع از زمان پخش موسیقی در دقایق پایانی است که فیلم از حالت مستند خارج شده و جنبه درام و حماسه به خود می‌گیرد.

تعجب من از حجم تعریف و تمجیدی است که از فیلم شده است، در حالی که فیلمی متوسط و غیرحرفه‌ای در ژانر جنگ است. بهرام توکلی که اولین کار جنگی خود را تجربه کرده، هنرش را بیشتر خرج شلوغ بازی کرده است و آنقدر تند و از این شاخه به آن شاخه جلو می‌رود تا مخاطب متوجه ضعف‌ها و باگ‌های اساسی فیلم نشود. حتی خشونتی هم که می‌خواهد از جنگ نشان دهد، تکراری است و کپی برداری از چند فیلم هالیوود است که به نظرم به جز صحنه دختری که پدر و مادرش نیستند و کمی هم بدن‌های شیمیایی شده مردم و رزمندگان، باقی سکانس‌ها و صحنه‌ها تاثیری در مخاطب ندارند.

تنگه ابوقریب فیلم پرهزینه و پرزحمتی است، اما افسوس که نتوانسته قصه‌ای را درون خودش جای بدهد. هرچقدر هم بگویند مقصود فیلم روایت یک روز و یک نبرد و... بوده، چیزی جز توجیهات غیرقابل قبول نمی‌نماید و سینمای بدون قصه سینمای ناقص و بی‌معنایی است، حتی اگر مستندی از یک روز نبرد در برابر دشمن باشد.  

از نقاط قوت تنگه ابوقریب یکی این است که فیلم رزمندگان و سربازان است و نشان می‌دهد که مقاومت کار یک نفر و یک فرمانده نبود و همه در یک خط مقابل تجاوز دشمن ایستادند. از فیلمبرداری عالی و خیره کننده خضوعی ابیانه هم نمی‌توان گذشت و اهل فن می‌دانند این فیلمبرداری چه زحمت و جهادی طلبیده است.

با تمام ضعف‌ها و کاستی‌ها تماشای تنگه ابوقریب را توصیه می‌کنم، هرچند با ندیدنش هم چیزی را از دست نداده‌اید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۷ ، ۱۱:۵۷
احسان عابدی

یادداشتی برای فیلم اروند

دفاع مقدس ما با وجود گنجینه‌ای از سوژه‌ها و داستان‌ها و موضوعات مختلفی که در دل خود دارد، اما هنوز به اندازه حداقلی هم از آن بهره‌برداری هنری و فرهنگی نشده است. این ادعا آن‌جا ثابت می‌شود که تابستان سال 1394 زمانی که پیکر پاک 175 شهید غواص به کشور بازگشت و ولوله‌ای در دل مردم مومن ایران به راه انداخت، دست سینمای ما خالی بود و صدا و سیما فیلمی با این موضوع برای پخش نداشت! اگرچه دیرهنگام، اما بالاخره پس از ماه‌ها، کارگردان جوانی به نام پوریا آذربایجانی ادای دینی کرده و فیلم «اروند» را با موضوع شهدای غواص عملیات کربلای 4 در تاریخ سینمای ایران به ثبت رسانده است.

اروند را در حد خودش باید ستود. ستودن آن به دو دلیل است. یکی اینکه اولین فیلم با موضوع شهدای غواص است و می‌تواند باب فیلمسازی در این موضوع و با سوژه‌های بدیع‌تر را نوید دهد. دوم اینکه کارگردان جوان و کمتر شناخته شده‌ی سینمای ایران توانسته اثر قابل قبولی از خود به جای بگذارد و دومین ساخته سینمایی خود را با کیفیت نسبتاً خوب و اثرگذاری عرضه کند.

اروند در عین حالی که داستان آرامی دارد، اما کشش و هیجان خوبی هم دارد. مخاطب قرار نیست با یک فیلم جنگی مواجه شود و یا عملیات کربلای 4 برایش به تصویر کشیده شود. بلکه حکایت عاشقی را روایت می‎کند که 30 سال از دوستانش دور مانده و حالا هوایی می‌شود تا به منطقه عملیات برگردد و دوستانش را پیدا کند. دوستانی که به زعم او، مرواریدهای اروند هستند.

یونس جانباز اعصاب و روان است و در اواخر فیلم می‌بینیم که چگونه بر اثر شلیک‌های زیر آب دچار موج انفجار می‌شود و از خیل هم‌رزمانش جا می‌ماند. او که در آسایشگاه جانبازان اعصاب و روان نگه‌داری می‌شود، اصرار دارد همراه با گروه تفحص به منطقه جنگی عملیات کربلای 4 برود و مرتضی و حسین را پیدا کند. شیدایی یونس در سفرش به ام الرصاص به خوبی نشان داده می‌شود و مدام به خاطراتش از دوستانش فلش‌بک می‌زند.

اروند اگرچه نمی‌خواهد مخاطب را به چالش فکری و ایجاد دغدغه و خودخوری بیندازد که مثلاً «بعد از شهدا ما چه کرده‌ایم»، اما در دو سکانس، آن هم به صورت کلیشه‌ای و سر راست دیروز شهدا و امروز مردم را مقایسه می‌کند. یکی آن‌جا که یونس سوار ماشین است و با خانواده‌اش به خانه بر می‌گردد و پشت چراغ قرمز و زیر بارش باران، دو جوان در ماشین کناری در حال سیگار کشیدن هستند و صدای موزیک ماشین‌شان بلند است. این‌جا برای لحظه‌ای به صورت ناخودآگاه مخاطب جوانان دیروز و امروز در ذهنش تداعی می‌شود. سکانس بعدی هم وقتی است که یونس و فرمانده‌اش، حاجی مصطفوی وارد خاک عراق شده‌اند و در اتاقی در ام‌الرصاص آماده خوابیدن می‌شوند. یونس از حاجی مصطفوی می‌پرسد:

_ اگه اون روز، عاقبت امروز رو می‌دیدی، حاضر بودی بجنگی؟ اصلاً الان چی؟ حاضری دوباره بجنگی؟

_ تو چی؟ حاضری بجنگی؟

_ حاجی من 70 درصدم. هنوز 30 درصدم باقی مونده...

به جز این دو سکانس، که این دو هم کلیشه هستند، کارگردان نمی‌خواهد تلنگر به بیننده‌اش بزند و فکر او را آزار بدهد.

آذربایجانی هر چقدر در خلق صحنه‌ها موفق است، در بازی گرفتن از بازیگران توفیق چندانی نداشته است. بر خلاف نظراتی که درباره بازی خوب سعید آقاخانی اظهار شده، به نظرم انتخاب او برای این نقش خیلی هم مناسب نبوده است. هر چند آقاخانی تمام تلاشش را کرده است، اما در انتقال حس واقعی به بیننده ضعیف است.

در عوض، خلق صحنه‌ها بسیار خوب در آمده است. هم صحنه‌های زیر آب و هم فلش‌بک‌هایی که یونس به گذشته می‌زند و دوستانش را به یاد می‌آورد. صحنه طلایی فیلم هم که بستن دست‌ها و زنده به گور کردن غواصان است، اثرگذار شده است. هرچند ظاهراً بنای کارگردان این نبوده که محور فیلمش این صحنه باشد. در واقع باید گفت که این فیلم برای پرداختن توصیفی به چنین صحنه تراژیک و تاریخی، کوچک است. لذا کارگردان خیلی گذرا این صحنه را گرفته و نخواسته وارد عمق ماجرا شود. اما همین قدر هم اثرگذار شده و روضه‌ی فاش برای بیننده می‌خواند...

اما نمایشِ دو مورد در فیلم بدون توجیه به نظر می‌رسد و معلوم نیست چرا بر آن‌ها تاکید شده است. یکی وارد کردن بی مورد و بی نتیجه دوست دختر داشتن رزمنده جوان و بعد تکرار آن درباره سربازی که در منطقه پست می‌دهد و اتفاقاً هم‌نام همان رزمنده جوان است. و دیگری سیگار کشیدن چند تن از شخصیت‌ها. پسر اتیسمی یونس سیگار می‌کشد و مادرش از یونس می‌خواهد در این باره با او صحبت کند. حاجی مصطفوی در جنگ و لحظاتی قبل از عملیات سیگار می‌کشد و همچنان بعد از 30 سال سیگاری است. بدتر از این دو، سیگار کشیدن ستار، پسر شهید ایاز است که نه به چهره‌اش می‌آید و نه به شخصیتش! و معلوم نیست چه اصراری به تکرار سیگار کشیدن‌ها در فیلم بوده است.

اروند اگرچه شاهکار نیست، اما یک فیلم اثرگذار و دیدنی است. در سینمای فعلی ایران، تماشای اروند و امثال اروند غنیمتی برای جریان انقلابی است که البته نیازمند حمایت است.

انتشار در سایت سلام سینما

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۵ ، ۱۴:۰۴
احسان عابدی

نگاهی به افتخارآفرینی رزمندگان یزدی

 

دفاع مقدس از نقاط تابناک و تاریخی کشور ایران است که با افتخارآفرینی و خلق حماسه‌های گوناگون توسط بسیجیان امام خمینی(ره) در تاریخ جنگ‌های دنیا ثبت شده است. از جمله ویژگی‌های قابل توجه و کمتر تکرارپذیر دفاع مقدس، حضور داوطلبانه همه اقشار مختلف مردم در جنگ است که در کمتر جنگ‌هایی رخ داده است. در دفاع مقدس ما، همه اقشار جامعه و مردم همه استان‌ها نقش داشتند. پراکندگی شهدای دفاع مقدس در شهرها و روستاهای مختلف کشور حاکی از حضور حماسی جوانان بسیجی سرتاسر ایران در جبهه‌های جنگ است. استان یزد نیز مانند سایر استان‌ها دین خود به اسلام و انقلاب اسلامی را در دفاع مقدس ادا کرد و حضور برجسته‌ای در جنگ از خود نشان داد.

یزدی‌ها از قبل از شروع دفاع مقدس در غائله‌های اشرار در کردستان و سیستان و بلوچستان حضور فعال داشتند و به عنوان مثال سردار شهید محمد منتظرقائم مدتی فرماندهی سپاه سقز را بر عهده داشت. در ابتدای جنگ تحمیلی به دلیل اینکه هنوز یگان‌های خاصی در جبهه‌ها تشکیل نشده بود، یزدی‌ها در مناطق مختلف حضور داشتند. اردکانی‌ها به فرماندهی سردار شهید بوستانی در سرپل ذهاب بودند. سردار شهید خلیل حسن بیگی فرمانده دژبان منطقه غرب کشور بود. برادران میبدی به فرماندهی سردار شهید دلاک در شوش حضور داشتند. بافقی‌ها در جبهه دارخوین حضور داشتند. رزمندگان بیشتر شهرستان‌های دیگر هم به فرماندهی سرداران شهید رشیدی و عاصی‌زاده در سوسنگرد حضور فعال داشتند. در ضمن در سایر مناطق هم یزدی‌ها به صورت پراکنده و به اقتضای نیاز به جبهه خدمت می‌کردند.

تشکیل تیپ مستقل یزدی‎‎ها در روز عید غدیر

با شروع عملیات‌ها و تشکیل یگان‌ها، رزمندگان یزدی‌ در تیپ‌های عاشورا، کربلا، نبی اکرم(ص)، 17 قم و... حضور حضور داشتند. در عملیات بیت‌المقدس یک گردان پیاده و یک گردان زرهی در تیپ عاشورا و یک گردان و یک گروهان پیاده در تیپ 17 قم و در تیپ عاشورا رزم کردند. بعد از عملیات رمضان عمده نیروهای یزد وارد تیپ 8 نجف اشرف شدند. رزمندگان یزدی‌ در عملیات محرم با سه گردان و یک گروهان مستقل به دفاع از مرز و بوم کشورمان پرداختند. بعد از عملیات محرم، تیپ‏‏ها به لشکر ارتقا یافتند و از همان زمان پیگیری‎‎هایی برای این‌که یکی از تیپ‎‎های لشکر نجف به رزمندگان یزدی اختصاص داده شود، انجام شد. این درخواست یزدی‌ها با مخالفت سردار شهید «احمد کاظمی» فرمانده لشکر 8 نجف اشرف روبه‎‎رو شد. شهید کاظمی عقیده داشت که در صورتی که نیروهای یزدی از لشکر جدا شوند، توان نیرویی و پشتیبانی تیپ به شدت پایین خواهد آمد و لذا نیاز به حضور آنها را در تیپ ضروری است. به هر ترتیب قبل از عملیات والفجر چهار، موافقت فرمانده کل سپاه با تشکیل تیپ مستقل برای استان یزد دریافت شد و تیپ الغدیر یزد در 18 ذی‌الحجه مصادف با عیدغدیر به همین نام، نامگذاری شد و سردار شهید «ذبیح الله عاصی زاده» به‌عنوان اولین فرمانده تیپ انتخاب شد. البته رزمندگان یزدی تیپ مستقل 18 الغدیر در عملیات والفجر چهار در لشکر 8 نجف اشرف حضوری موفق از خود به جای گذاشتند که قبل از عملیات والفجر چهار اولین فرمانده تیپ، شهید عاصی زاده به شهادت رسید.

مرسوم بود یگان‎‎های جدید تا یک سال در عملیات پدافندی شرکت می‎‎کردند، اما تیپ مستقل 18 الغدیر یزد در اولین ماه‎‎های تشکیل خود در عملیات خیبر در قالب چهار گردان پیاده و گردان‌های رزم و سیار و خدمات رزم شرکت کرد و توانست ماموریت خود را به‌صورت کامل انجام دهد. در واقع عملیات خیبر، اولین عملیات آفندی تیپ مستقل 18 الغدیر یزد بود و بعد از این عملیات تیپ الغدیر در رده یگان‎‎هایی قرار گرفت که حساب خوبی روی آن باز می‌شد.

ماموریت مهم در عملیات والفجر هشت

عملیات آفندی بعدی تیپ، عملیات بدر بود که در آن عملیات جناح راست کل منطقه در اختیار تیپ بود و در جناح چپ لشکر 14 امام حسین(ع) قرار می‌گرفت که نیروهای یزدی در این عملیات هم سربلند بیرون آمدند.

بعد از آن، عملیات قدس پنج نیز به صورت مستقل توسط تیپ انجام شد و در عملیات مهم و تاریخی والفجر هشت کار بزرگی به الغدیریان واگذار شد. این ماموریت، پاسداری از خط جزایر مجنون و انجام یک تک فریب و پشتیبانی در منطقه خرمشهر (جزایر ام الرصاص و ام البابی) بود که با همراهی دو تیپ دیگر باید 24 ساعت قبل از عملیات، انجام داده و دشمن را مشغول می‌کردند تا دشمن متوجه تک اصلی در منطقه فاو نشود. تیپ مستقل 18 الغدیر در این ماموریت 48 ساعت دشمن بعثی را در منطقه درگیر کرد و رزمندگان یگان‌های دیگر سپاه موفق شدند عملیات اصلی را در منطقه فاو به انجام برسانند. بعد از موفقیت در عملیات والفجر هشت، تیپ الغدیر عملیات‌های نصر هفت و بیت المقدس دو و چهار را در شمال غرب انجام داد و مجدداً به جنوب بازگشت و در عملیات‌های بیت‌المقدس هفت و غدیر شرکت کرد.

افتخارآفرینی الغدیریان در منطقه زید

در سال 1363، تیپ در خط پدافندی منطقه زید مستقر بود که عراق تک نموده و مقداری از منطقه تیپ را گرفت، اما بلافاصله الغدیریان پاتک کرده و منطقه را پس گرفتند که در خطبه‎‎های نماز جمعه تهران با تعبیر «تیپ پیروز الغدیر» به آن پرداخته شد و از آن به بعد، تیپ یزدی‌ها به تیپ پیروز الغدیر معروف شد.

در مجموع تاریخ دفاع مقدس نشان می‌دهد که تیپ مستقل 18 الغدیر یزد در آن دوران حساس انقلاب اسلامی کارنامه بسیار درخشانی از خود به جای گذاشت که ثمره ایثار و فداکاری شهدا، جانبازان و آزادگان بود که از جان خود مایه گذاشتند تا وجبی از خاک میهن اسلامی به دست دشمن بعثی نیفتد و اسلام به راه خود ادامه دهد. تیپ الغدیر در طول دفاع مقدس سه فرمانده شهید داشت که راه آن‌ها تداوم یافت و بعد از دفاع مقدس نیز دو فرمانده آن شهید شدند. این تیپ هم اکنون با اطاعت از منویات ولی امر مسلمین و فرماندهی کل قوا، حضرت آیت الله العظمی امام خامنه‌ای(مدظله العالی) به تقویت قدرت نظامی و دفاعی خود پرداخته و در صحنه پاسداری از انقلاب اسلامی حضور مستحکمی دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۵ ، ۱۳:۳۵
احسان عابدی