پابرهنگان

پابرهنگان

لذت دوستی با پابرهنگان در این است که مطمئنی ریگی به کفش خود ندارند...

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینمای جنگ» ثبت شده است

هرچه سینمای ایران می‌کشد از فیلمنامه است و نداشتن قصه و این بلا گریبان‌گیر اکثر قریب به اتفاق تولیدات سینمایی ماست. تنگه ابوقریب هم متاسفانه به این ضعف مبتلاست. فیلم نه قصه دارد و نه دقیقاً مشخص است که چه اتفاقی قرار است بیفتد. تا اواسط فیلم هیچ کشش و تعلیقی نیست و صرفاً اتفاقات ریز و بی‌ربط به هم را می‌بینیم که تلاش شده به هم پیوند بخورند. نه اینکه بعد از آن هم تعلیق ایجاد شود، نه! فقط شما را پای فیلم می‌نشاند تا تمام شود و ذهن شما درگیر هیچ اتفاق یا کنشی نمی‌شود.

اصولاً با ساختن فیلم از یا درباره جنگ، یا باید حماسه‌ای به تصویر کشیده شود و یا تاثر و احساسات مخاطب درگیر شود و یا زشتی و تلخی جنگ نشان داده شود و یا اگر جنگی مثل دفاع مقدس ما در میان است، نگاهی معنویت‌گرا تقویت شود. به جرات می‌توان گفت تنگه ابوقریب هیچکدام از این کارها را نمی‌کند و صرفاً دوربینی روی دست است تا چند ساعت از یک نبرد را به ما نشان دهد. اضافه کنید دیالوگ‌های بعضاً کلیشه‌ای و شعاری که همه مخاطبان خود را در سن و حد «علی» فرض گرفته و تلخی و زشتی جنگ را کاملاً سطحی شده ارائه می‌کند.

از طرفی حتی بار دراماتیک فیلم هم به شدت ضعیف است و جز در چند صحنه پایانی نمی‌تواند احساسات مخاطب را برانگیزد. به خصوص صحنه شهادت مجید که ناباورانه ساده و مصنوعی و بی‌احساس است. مشخص نیست که چرا انقدر دیر موسیقی متن وارد فیلم می‌شود و درواقع از زمان پخش موسیقی در دقایق پایانی است که فیلم از حالت مستند خارج شده و جنبه درام و حماسه به خود می‌گیرد.

تعجب من از حجم تعریف و تمجیدی است که از فیلم شده است، در حالی که فیلمی متوسط و غیرحرفه‌ای در ژانر جنگ است. بهرام توکلی که اولین کار جنگی خود را تجربه کرده، هنرش را بیشتر خرج شلوغ بازی کرده است و آنقدر تند و از این شاخه به آن شاخه جلو می‌رود تا مخاطب متوجه ضعف‌ها و باگ‌های اساسی فیلم نشود. حتی خشونتی هم که می‌خواهد از جنگ نشان دهد، تکراری است و کپی برداری از چند فیلم هالیوود است که به نظرم به جز صحنه دختری که پدر و مادرش نیستند و کمی هم بدن‌های شیمیایی شده مردم و رزمندگان، باقی سکانس‌ها و صحنه‌ها تاثیری در مخاطب ندارند.

تنگه ابوقریب فیلم پرهزینه و پرزحمتی است، اما افسوس که نتوانسته قصه‌ای را درون خودش جای بدهد. هرچقدر هم بگویند مقصود فیلم روایت یک روز و یک نبرد و... بوده، چیزی جز توجیهات غیرقابل قبول نمی‌نماید و سینمای بدون قصه سینمای ناقص و بی‌معنایی است، حتی اگر مستندی از یک روز نبرد در برابر دشمن باشد.  

از نقاط قوت تنگه ابوقریب یکی این است که فیلم رزمندگان و سربازان است و نشان می‌دهد که مقاومت کار یک نفر و یک فرمانده نبود و همه در یک خط مقابل تجاوز دشمن ایستادند. از فیلمبرداری عالی و خیره کننده خضوعی ابیانه هم نمی‌توان گذشت و اهل فن می‌دانند این فیلمبرداری چه زحمت و جهادی طلبیده است.

با تمام ضعف‌ها و کاستی‌ها تماشای تنگه ابوقریب را توصیه می‌کنم، هرچند با ندیدنش هم چیزی را از دست نداده‌اید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۷ ، ۱۱:۵۷
احسان عابدی

داغونیم اما پشیمان نیستیم!

فیلم سینمایی  Thank You for Your Service یا از خدمات‌تان متشکریم کاری است از #جیسون_هال #jason_hall که تولید 2017 است و درباره مشکلات روحی و روانی سربازان ارتش امریکا در جنگ عراق است.

در این فیلم سربازانی که در عراق می‌جنگیده و ماموریت‌شان بمب‌یابی و خنثی‌سازی بمب بوده است، برای مرخصی به امریکا برمی‌گردند. مشکل از بدو ورود به فرودگاه شروع می‌شود. وقتی همسر و دختران یکی از سربازان کشته شده یقه گروهبان شو را می‌گیرد و می‌پرسد «شوهرم چطور مرد؟ تو اونجا بودی؟ او مثل یک قهرمان مرد؟»

تمرکز فیلم روی سه سرباز است. یکی ویل است که وقتی به خانه برمی‌گردد می‌بیند همسرش نیست و وسایل خانه را هم فروخته و جواب تلفن را هم نمی‌دهد. او پس از پیدا کردن همسرش و جر و بحثی با او سریع اقدام به خودکشی با اسلحه می‌کند.

سولو سرباز دیگری است که خود را مسبب کشته شدن همرزمش می‌داند و صحنه و بوی سوختن همرزم مدام آزارش می‌دهد. او روانی و  معتاد  شده و شرایط بحرانی برایش پیش می‌آید. در حدی که حافظه‌اش به شدت هم ضعیف می‌شود. سولو طعمه یکی از باندهای قاچاق اسلحه می‌شود و به کمک آدام شومن راهی بیمارستان روانی می‌شود تا بهبود یابد.

دیگری آدام شومن است که می‌توان او را شخصیت اصلی فیلم دانست. شومن متخصص پیدا کردن بمب است. به قول رفقایش او بمب را نمی‌بیند، بلکه بو می‌کشد!

در یکی از ماموریت‌ها آدام تشخیص می‌دهد بمبی در یک ساختمان است و وقتی بالا می‌روند، چیزی پیدا نمی‌کنند اما یکی از سربازان به نام ایموری از ناحیه سر مورد اصابت تک تیرانداز واقع می‌شود. شومن برای نجاتش او را به پشت می‌گیرد و از پله‌ها پایین می‌آید، در حالی که خون سر ایموری صورت شومن را آغشته می‌کند و حتی وارد دهانش می‌شود، به دلیل سنگینی و تندی پله‌ها، رهایش می‌کند.

ایموری فلج می‌شود اما زنده می‌ماند و شومن خودش را مسبب مجروحیت می‌داند. از طرفی عذاب وجدان دارد چون «داستر» که کشته شده، به جای او سر پست رفته و در واقع به جای او کشته شده است.

 

فیلم یک درام است از مشکلات سربازان ارتش امریکا بعد از جنگ که عمدتاً هم مشکل روحی و روانی است. یکی از فرماندهی می‌گوید ۲۲ سرباز در یک روز خودکشی کرده‌اند. روانشناس درمانگاه می‌گوید صدها هزار سرباز در نوبت کمک روانشناسان ارتش هستند و جالب است که دولت و ارتش حمایت جدی و مهمی هم از سربازان نمی‌کند. حتی به «سولو» خدمات نمی‌دهند و می‌گویند تو اصلاً جنگ نبوده‌ای!

زن و بچه‌های سربازان هم قربانیان ردیف دوم حضور سربازان ارتش در جنگ عراق هستند.

اما؛ اما نکته جالب فیلم اینجاست که با وجود همه مشکلات و مصائب، هیچکدام احساس پشیمانی از حضور در جنگ نمی‌کنند. آن‌ها به کاری که کرده‌اند بی‌اعتقاد نیستند، حتی ارتش یا دولت را هم سرزنش نمی‌کنند؛ بلکه از اتفاقاتی که در جنگ افتاد و می‌شد کاری کرد که مثلاً ایموری فلج یا داستر کشته نشود، رنج می‌برند.

به نظر می‌رسد هدف فیلم برانگیختن عواطف مردم نسبت به سربازان امریکایی اشغالگر عراق است. تماشای این فیلم به مخاطب احساس همدلی با سربازان و خانواده‌های آنها دست می‌دهد. اینکه باید قدر کسانی که برای «ما» به جنگ می‌روند و کشته و زخمی می‌شوند را دانست! اینکه جنگجوها نباید خودکشی کنند، اما اگر خودکشی هم کردند، درک‌شان کنیم و بدانیم که برای چه هدف بزرگی به این بلا مبتلا شده‌اند!

Thank You for Your Service یا از خدمات‌تان متشکریم را از جوانبی می‌توان #آژانس_شیشه_ای سینمای جنگ امریکا دانست. با این تفاوت که اینجا سربازان زخم خورده از جنگ از هیچ چیز جز خودشان گله ندارند.

می‌بینید هالیوود چطور در عرصه سینما مردمش را به رزمنده‌هایش نزدیک می‌کند؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۳۳
احسان عابدی