پابرهنگان

پابرهنگان

لذت دوستی با پابرهنگان در این است که مطمئنی ریگی به کفش خود ندارند...

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

از اول انقلاب تا حالا دشمنان ما برنامه‌ریزى می کنند؛ به خیال خودشان می خواهند در مقابل این ملت بزرگ و بااراده، مانع درست کنند تا پیشرفت اتفاق نیفتد؛ اما مطمئن باشند و بدانند همچنان که از روز اول انقلاب تا امروز تجربه کردیم، در آینده هم دشمنان ما در همه‌ى توطئه‌ها و مکرها و کیدهاى خود شکست خواهند خورد.

{انتخابات ر?است جمهور? آمر?کا نزد?ک است.} سیاستمدارهاى مختلفى در کشورهاى معارض ما آمدند و رفتند - در آمریکا، در انگلیس، در برخى کشورهاى دیگر - هرکدام که آمدند، با یک دل پرکینه و پربغض نسبت به حرکت اسلامى و انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى آمدند؛ طراحى کردند، برنامه‌ریزى کردند؛ هرچه در توان و تلاش داشتند، انجام دادند؛ به خیال اینکه جمهورى اسلامى و ملت ایران را به زانو دربیاورند.

آنها رفتند، بعضى حتّى نامشان هم فراموش شد؛ (کل?نتون، جرج بوش پدر و پسر، تون? بلر و...) اما ملت ایران با سرافرازى و سربلندى بحمدالله در صحنه حاضر است و با اراده‌ى قوى‌تر و تصمیم راسخ‌تر از روز اول، راه خود را ادامه می دهد.

و این نشان‌دهنده‌ى قوّت آینده‌ى نظام جمهورى اسلامى و این ملت بزرگى است که این نظام را خواسته‌اند و از آن پشتیبانى کرده‌اند.

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۱ ، ۰۴:۲۳
احسان عابدی

به توفیق الهى، ملت ایران از همه‌ى این مشکلات عبور خواهد کرد. ملت ایران و مسئولین کشور از این بزرگترها و دشوارترهایش را حل کرده‌اند؛ اینها که چیزى نیست.

اندک مشکلى پیش مى‌آید، ابراز خوشحالى می کنند. در همین چند روزى که نوسان قیمت ارز و ریال، خبر اصلىِ اولِ خبرگزارى‌هاى آنها را تشکیل می داد، صریحاً ابراز خوشحالى کردند. متانت و وقار دیپلماسى را هم رعایت نمی کنند؛ بچگانه و کودکانه ابراز خوشحالى می کنند که براى ملت ایران مشکل درست کردیم، براى جمهورى اسلامى مشکل درست کردیم؛ این را صریح می گویند!

دو سه ساعت یک عده در دو تا خیابان تهران مى‌آیند چند تا سطل زباله را آتش می زنند، آنها آن طرف دنیا اظهار خوشحالى می کنند که آره، شلوغ شد، شلوغ شد! وضع ما بدتر است یا وضع شما؟

الان نزدیک یک سال است که خیابانهاى کشورهاى عمده‌ى اروپائى شب و روز تظاهرات است؛ در فرانسه تظاهرات است، در ایتالیا تظاهرات است، در اسپانیا تظاهرات است، در انگلیس تظاهرات است، در یونان تظاهرات است. مشکل شما بمراتب پیچیده‌تر از مشکل ماست. شما اقتصادتان قفل است؛ خوشحالى می کنید که اقتصاد ایران ضعیف شده؟ شما بدبختید، شما رو به رکود و انهدام و اضمحلالید. جمهورى اسلامى با این مشکلات از پا در نمى‌آید.

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۱ ، ۰۸:۵۰
احسان عابدی

امروز دشمنان ما، رادیوها، بعضى‌ها هم با اینها همزبان میشوند، هى مسئله‌ى تحریم را بزرگ می کنند، بزرگ می کنند. تحریم مال امروز و دیروز نیست؛ از اوائل، تحریم وجود داشته است. البته تشدید کردند، اثر نکرده؛ باز تدبیر دیگرى اندیشیدند، اثر نکرده است.

تحریم از اول بوده است. امروز دشمنان ما - چه دولت آمریکا، چه بعضى از دولت هاى اروپائى - تحریم را مرتبط کرده‌اند به مسئله‌ى انرژى هسته‌اى. دروغ می گویند.

آن روزى که اینها تحریم ها را برقرار کردند، انرژى هسته‌اى در کشور نبود؛ صحبتش هم نبود. آنچه که اینها را از ملت ایران عصبانى می کند و به اینجور تصمیم ها وادار می کند، سرافرازى ملت ایران است، گردنکشى ملت ایران است. این روحیه‌ى استقلال، این روحیه‌ى قدر خود شناختن، این روحیه‌ى عدم تسلیم که به برکت اسلام و قرآن در ملت ایران به وجود آمده، این است که آنها را عصبانى میکند؛ براى همین هم است که با اسلام بدند، براى همین هم است که به پیغمبر اسلام اهانت می کنند؛ می دانند که اسلام وقتى در یک کشورى رسوخ کرد، روحیه‌ى استقلال در آن کشور آنچنان خواهد بود که دیگر زیر بار آنها نمی رود.

آنها افراد ضعیف و زبون را در رأس کشورها یا به دست مى‌آورند یا منصوب می کنند، براى اینکه از آنها اطاعت کنند. وقتى جائى مثل کشور ما، مسئولین را مردم معین می کنند، حضور مردم در همه‌ى صحنه‌ها حضور برجسته‌اى است، آنها چه کار می توانند بکنند؟ مردم مؤمن، مردم معتقد به مبانى اسلامى، مردم روحیه‌گرفته‌ى به برکت اسلام، در مقابل اینها کوتاه نمى‌آیند؛ لذا اینها هم عصبانى‌اند؛ حالا امروز اسمش را می گذارند انرژى هسته‌اى! وانمود می کنند که اگر ملت ایران از انرژى هسته‌اى صرفنظر کند، تحریم ها برداشته می شود. دروغ می گویند. از روى بغض و کینه‌اى که دارند، تحریم هاى غیر منطقى می کنند؛ تحریم هائى که همه‌ى عقلا و انسانهاى باانصاف عالم وقتى نگاه می کنند، مى‌بینند اینها کارهاى غیر منطقى و در واقع وحشیانه است؛ این یک جنگِ با یک ملت است. البته در این جنگ هم به توفیق الهى مغلوب ملت ایران خواهند شد.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۱ ، ۰۴:۵۳
احسان عابدی

* ساعت ? بعدازظهر بود. م? رفتم به سمت دانشگاه. پ?رمرد دست بلند کرد. کم? جلوتر ا?ستادم.

- اطلس? م? ر?؟

- نه پدرجان، اما تا نعل اسب? م? رسانمت.

- دستت درد نکنه پسرم. بق?ه اش رو اگه بتونم پ?اده م? رم. ضعف کردم. از صبح زود اومدم ا?نجا تا برم سر ?ه کار?. همه اش افغان?ا رو بردند. هرچ? التماس کردم کس? سراغ من ن?ومد.

از د?شب تا حالا ه?چ? نخوردم. الان هم با?د دست خال? برم خونه. ب?چاره دخترم... د?شب شام خربزه خورده و خواب?ده. صبح بدون صبحونه رفته مدرسه... ناهارم که ن?ست تو خونه. حالا من دست خال? برم چ? بگم...

بدون ا?نکه بخواهد من متوجه شوم از ز?ر ع?نکش اشک ها?ش را پاک م? کند. از لهجه اش مشخص است که ?زد? ن?ست.

- پدرجان، چرا شهر و د?ارت رو ول کرد? و اومد? تو غربت؟ همونجا بالاخره ?ه آشنا?? داشت?؟

- ?ک? از دخترام کم خون? داشت و فلج شد. اومد?م دوا و درمون که د?گه موند?م... حالا خرج اون رو از کجا ب?ارم ...

و دوباره اشک ها?ش را پاک م? کند...

تمرکزم به هم ر?خته. م? رس?م م?دان نعل اسب? و پ?رمرد با جمله " خدا بزرگه " خداحافظ? م? کند و م? رود.

** ساعت نزد?ک  ? عصر است. در مس?ر برگشت بالغه مرد? دست بلند م? کند.

- م?دان همافر م? ر?؟

- نه حاج?. مس?رم نم? خوره.

- تو رو خدا برسونم. م? ترسم از اتوبوس جا بمونم. بب?ن ا?ن بل?ط رو به زحمت از کم?ته امداد گرفتم. اگه جا بمونم پول ندارم برم شهرم.

- خب ... راهم خ?ل? دور م?شه... اما اگه بل?ط دار? ب?ا بالا.

استرس و تشو?ش در چشمانش موج م? زند. م? پرسم ماجرا? بل?ط کم?ته امداد چ?ست؟

- کم?ته امداد به کسائ? که پول برگشت به شهرشون رو ندارند ?ه حواله م?ده. با?د ببرم پا?انه تا بهم بل?ط بدند.

- ا?نجا { ?زد } چ? کار م? کن? حاج?؟

- والا اومدم دنبال کار. اما چه کار?؟ نه کار گ?ر م?اد، نه اتاق و خونه مجرد? بهت م? دن. به خدا قسم از د?شب که ?ه ساندو?چ ساده خوردم حرومم باشه اگه تا حالا چ?ز? خورده باشم. چرا ?ه چا?? هم خوردم.

حالا با?د برگردم شهرم. زنم مر?ضه. کل?ه هاش از کار افتاده. هفته ا? ? تا آمپول م? زنه دونه ا? ?? هزار تومان! د?گه نم? دونم چ?کارش کنم. تا زنده هست مجبورم خرجش کنم. اگه هم مٌرد که د?گه چ?کار کنم؟ م? رم دنبال بدبخت?م. خرج? خودم رو هم ندارم به خدا. چه برسه به دوا و درمون زنم.

م? رس?م م?دان همافر. " خدا بزرگه " جمله خداحافظ? ا?ن مرد رنجور است...

*** باز هم تمرکزم به هم ر?خته. م? رسم به دروازه شهر. کم? خ?ابان شلوغ است. جلوتر که م? روم ماش?ن مدل بالا? شاس? بلند ????????? تومان? به دل?ل سرعت ز?اد منحرف شده و رفته تو جدول. جوانک موقشنگ م? خندد و با موبا?ل باباجانش را خبر م? کند...


آ?ت الله جواد? آمل? (حفظه الله):

 
مد?ر?ت ما صح?ح ن?ست 

حضرت آ?ت‌الله جواد? با قرائت ا?ن آ?ه که «و لما ورد ماء مد?ن وجد من دونهم امرأتان تذودان...»، ب?ان داشت: ا?ن دامدارها دام‌ها را اطراف شهر و روستا اداره م?‌کردند، کشاورز? با?د طور? باشد که برا? علوفه، ارز از کشور خارج نشود، ا?ن گونه است که بعد از افزا?ش دلار،‌ علوفه، ش?ر و ماست گران م?‌شود؛ ا?ن به تحر?م برنم?‌گردد شما آب و خاک دار?، اما از آن استفاده نم?‌کن?. ا?ن روستاها را خراب کرد?د؛ و حالا از ب?رون با?د وارد کن?د. ا?ن نفر?ن عل?(ع) است؛ کس? روستا دارد و مکان دارد و فق?ر باشد، خدا او را از رحمتش دور م?‌کند، ما جوان‌ها را به شهر آورد?م و در تلو?ز?ون فوتبال نشان داد?م، ا?ن طور است که حالا اگر تحر?م شد، ش?ر دو برابر م?‌شود، اشکال از تحر?م ن?ست، مد?ر?ت‌مان صح?ح ن?ست. 

و? به قرائت حد?ث امام عل?(ع) که‌ «من وجد ماء و ترابا ثم افتقر، بعده‌الله» پرداخت و  ادامه داد: مگر ترک?ه چقدر از ما غن?‌تر است؟ روستاها? ما م?‌تواند کاملا علوفه را تأم?ن کند، اگر مد?ر?ت نباشد، با?د راهنما?? کرد، البته مبادا حرف? بزن?م که نظام آس?ب ببب?ند با?د کار? کن?م که هم کشور رو? پا? خودش با?ستد و مد?ر?ت صح?ح شود و هم ذره‌ا? حرف? نزن?م که خون‌ها? پاک شهدا از ب?ن برود. 


* اخلاقم ا?ن است که هرکس ب?ن راه باشد سوار کنم. مومن با?د دست خ?ر باشد.

 چه روز? بود آن روز... عجب رزق? به من داد? خدا ...

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۱ ، ۰۴:۰۷
احسان عابدی

? سال از فرار مهد? هاشم? رفسنجان? گذشت ...

مهد? رفسنجان? ?ک? از شاه کل?دها? فتنه سال ?? بود. گرچه حمزه کرم? و سا?ر دوستانش تکه ها?? از نقش آفر?ن? مهد? هاشم? را ع?ان کردند اما مطمئناْ ا?ن همه ماجرا ن?ست. اگر همه ماجرا همان اعترافات همدستانش بود تا ا?ن وقت دور? از خانواده را به جان نم? خر?د و زودتر بر م? گشت!

حالا مهد? هاشم? بر گشته است. اما چه برگشتن?؟! بازگشت در آستانه انتخابات ر?است جمهور? ?? و با پوشش رسانه ا? ب? ب? س? انگل?س? رنگ و بوئ? مشکوک دارد. گو?ا فتنه ا? جد?د در کار است.

بازگشت مهد? هاشم? بدون پاسپورت و با برگه تردد بوده است. ا?ن ?عن? به شما چه که من کجا ها رفتم و از کدام دانشگاه ها? آزاد اسلام? بازد?د و بازرس? کردم و ...

برادر و خواهرش خوب پشتش در آمده اند:

برادرش ?اسر گفته: متهمان 3هزار م?ل?ارد? در شهر م? گردند اما مهد? با افتخار به ا?ران بازگشته و بازداشت شده است.

 ?اسر گفته که مهد? ه?چ نقش? در فتنه نداشته و الان ن?ز مهد? با افتخار برگشت تا به مسا?ل پاسخ دهد.

 خواهرش فاطمه هم گفته چون مهد? پاک و سالم بود، به تهران آمد.

فاطمه همچن?ن در پاسخ به سؤال د?گر? مبن? در?افت حقوق 14 م?ل?ون? مهد? هاشم?، در?افت ا?ن‌گونه حقوق‌ها را به احمد?‌نژاد منتسب کرده و اظهارداشته: پرو?ن احمد?‌نژاد آه در بساط نداشت اما بب?ن?د الان چگونه دارد زندگ? م?‌کند. (!!)

 جا? خواهر د?گر البته خال? است. خانم فائزه را م? گو?م که زبان بسته را گرفته و زندان? اش کرده اند.

الحمدلله و المنة دستگاه محترم و فخ?مه قضا عزم خود را برا? اجرا? عدالت جزم کرده است. بازداشت فائزه هاشم? تعجب آور بود برا? ما.

برا? قوه ا? که بعد از ? سال ?ادش آمد مهد? و فائزه ا? هم بودند و فتنه ها?? کردند، با?د کف مرتب زد.

با?د منتظر افاضات پدر مهد? هم باش?م. آرزو? ما ا?ن است که آقا? هاشم? بزرگ به امثال آقا?ان جنت?، خزعل?، طالقان?، محمد? گ?لان? و ... اقتدا کنند و آخرت خود را فدا? فرزند دوست? خود نکنند. اگر جناب ا?شان عدالت در محاکمه فرزندانش را در پ?ش بگ?رند، مردم هم با رو? باز ار ا?شان تشکر خواهند کرد.


پ? نوشته...

* دوست نداشتم پست قبل? ذبح شود. همه چ?ز فدا? عدالت...

**  خدا?ا خودت فتنه ها را ختم به خ?ر کن ...

*** مهد? هاشم? " اگر خ?الش راحت است" ...

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۱ ، ۰۴:۴۱
احسان عابدی

تقد?م به ساحت مقدس پ?امبرمهربان?، حضرت رسول الله (صل? الله عل?ه و آله)
که مقتدا? شهدا? دفاع مقدس بودند ...

هفته دفاع مقدس برا? ما رنگ و بو? کتاب? دارد. کمتر?ن کار ممکن معرف? کتاب? است برا? رس?دن به معرفت شهدا? والا مقام.

 مجموعه " ا?نک شوکران " که اخ?راً پنجم?ن جلد از آن منتشر شده، روا?ت? است از زندگ? شهدائ? که در طول دفاع مقدس جانباز ش?م?ائ? شده و پس از تحمل سال ها جانباز?، به درجه رف?ع شهادت نائل آمده اند.
ا?ن مجموعه اثر گذار، توسط انتشارات روا?ت فتح و در قطعات کوچک (ج?ب?) منتشر شده است.
ا?ن 5 جلد کتاب، از لحظه آشنا?? راو? ?ا همان همسر شه?د با شه?د شروع م? شود و با روزها? جنگ و گلوله دامه م? ?ابد تا به دوران سخت? تحمل فشارها? ناش? از جانباز? و زخم ها? ش?م?ائ? م? رسد.
حٌسن ا?ن مجموعه کتاب، روا?ت ساده و عاشقانه زندگ? همسران? است که سال ها درد و رنج را به جان خر?دند تا امروز ما در سا?ه امن?ت و آرامش زندگ? کن?م.
صحنه ها?? که از زبان همسران شهدا در ا?ن کتاب ها م? خوان?د قطعاً شما را تحت تاث?ر قرار خواهد داد. ?ادم م? آ?د در دوران دانشجو?? به همت دوستان در جامعه اسلام? دانشجو?ان، مسابقه کتابخوان? از جلد اول ا?نک شوکران (منوچهر مدق به روا?ت همسر شه?د ) برگزار کرد?م که سوا? استقبال ب? نظ?ر دانشجو?ان، خ?ل? از آنها مخصوصاً خانم ها، به طرق مختلف مراتب سپاس و تشکر خود را ابراز داشته و م? گفتند بر صفحه صفحه ا?ن کتاب اشک ر?ختند ...
شهدا? ا?ن کتاب ها گرچه گمنام اند اما خواندن شرح زندگ? آنها، عظمت و بزرگ? روح آنها را نشان م? دهد.

به نظرم مجموعه ا?نک شوکران نوع? سبک زندگ? است. سبک? که عج?ن شدن با آن بس?ار مشکل است اما در شرا?ط فعل? به جوانان مخصوصاً زوج ها? جوان توص?ه م? شود که قطعاً در روابط دوطرفه و سبک زندگ? شان اثر گذار خواهد بود.

از ب?ن ا?ن 5 جلد، جلد 1 و جلد 3 قو? تر به نظر م? رسد. مخصوصاً کتاب ا?وب بلند? که طوفان? در روح و روان انسان برپا م? کند ...

ا?نک شوکران


ا?ن مجموعه 5 جلد? شامل کتاب ها? ز?ر است:
ا?نک شوکران 1: منوچهر مدق به روا?ت همسر شه?د
ا?نک شوکران 2: مصطف? طالب? به روا?ت همسر شه?د
ا?نک شوکران 3: ا?وب بلند? به روا?ت همسر شه?د
ا?نک شوکران 4: محمدعل? رنجبر به روا?ت همسر شه?د
ا?نک شوکران 5: سع?د جان بزرگ? به روا?ت همسر شه?د

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۱ ، ۱۰:۱۰
احسان عابدی