پابرهنگان

پابرهنگان

لذت دوستی با پابرهنگان در این است که مطمئنی ریگی به کفش خود ندارند...

طبقه بندی موضوعی

۱۷ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

مساله ترورهای سیاسی بعد از انقلاب اسلامی به عنوان یکی از کارویژه‌های دشمنان انقلاب در اوایل پیروزی نهضت اسلامی تعریف شد و در ترورهای کور منافقین، بسیاری از یاران اصیل و متعهد و با بصیرت انقلاب را به شهادت رساند. از جمله شهدایی که می‌توان ترورش را «سیاسی» نامید، شهید سید حسن آیت است.

سید حسن آیت در سال 1317 در نجف آباد اصفهان به دنیا آمد و تحصیلاتش را در آن شهر ادامه داد و به تحصیل علوم دینی و حوزوی پرداخت و به تهران آمد. سال 1337 از دانشسرای عالی تهران لیسانس ادبیات فارسی‌اش را گرفت و برای مقطع فوق لیسانس، جامعه شناسی را انتخاب کرد.

آیت به تدریس در آموزش و پرورش در شهرستان فریدن مشغول شد و شغل معلمی پیشه کرد. اما چه در زمان تحصیل و چه در زمان تدریس، به مبارزه با رژیم طاغوت می‌پرداخت.

در بحبوحه فعالیت‌های سیاسی سال های دهه 30، حزب «زحمتکشان ملت» ایران که از طرفداران آیت‌الله کاشانی بودند، مورد علاقه بسیاری از جوانان انقلابی و ضد رژیم قرار می‌گرفت. آیت هم وارد این حزب و دسته شد و با مظفر بقایی همکاری می‌کرد. اما این همکاری

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۶:۳۱
احسان عابدی

یک نکته جالب درباره توافق هسته‌ای ایران و 5+1 این است که هم در جمهوری اسلامی ایران و هم در آمریکا و اسرائیل، طیف آرمان‌خواه دو جبهه با توافق هسته‌ای مخالف هستند.

آرمان‌خواهان ایرانی معتقدند با این توافق، استقلال، شرف، وجهه انقلابی و دستاوردهای بومی کشور را از دست می‌دهیم، به قیمت برداشته شدن شرطی و نسیه چند تحریم، آن هم پس از چند سال، آن هم در صورت موافقت آژانس و کنگره و...

 

آرمان‌‌خواهان آمریکایی نیز معتقدند که این توافق همین که هسته‌ای شدن ایران را (ولو به اندازه غنی‌سازی صوری و زیر 4 درصد) می‌پذیرد و «شاید» منجر به برداشته شدن تحریم‌ها و قوی شدن اقتصاد ایران بینجامد، توافقی بد و به ضرر آمریکاست.

 

جالب است که در هر دو کشور، این آرمان‌خواهان، به عنوان «تندرو» و «افراطی» نامیده می‌شوند!

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۹
احسان عابدی

«در محضر حاج شیخ غلامحسین ابویی؛ یار دیرین و صمیمی مرحوم آیت الله ابوترابی»


آدمی در طول حیات چند روزه خویش، با افراد زیادی نشست و برخاست دارد و دوستان و رفقای فراوانی به خود می‌بیند. اما معمولاً آدم‌ها از بین دوستان خود، با یکی-دو نفر بیش از بقیه انس و الفت می‌گیرند و سَر و سِرّ خود را با آنها در میان می‌گذارند. مرحوم آیت‌الله ابوترابی در طول عمر خود، دوست رفیق و شفیقی داشت به نام «حاج شیخ غلامحسین ابویی» که برای مردم یزد و مخصوصاً اهالی محله نجف آباد و رحمت آباد شناخته شده‌اند. آقا محسن، یکی از فرزندان مرحوم ابوترابی، می‌گوید: «ارتباط پدرم با حاج شیخ غلامحسین ابویی، ارتباط عجیب و نزدیکی بود. ما کسی را نمی‌شناختیم که پدرمان آنقدر با او صمیمی باشد و ارادت خاص به او داشته باشد.»

شنیدن این ارتباط نزدیک و صمیمی بهانه‌ای شد تا یک شب در معیت چند تن از اعضای خانواده مرحوم ابوترابی، به منزل حاج شیخ برویم. منزل ساده و قدیمی ایشان در نجف آباد، از زهد و پاکی‌شان حکایت می‌کند. حاج شیخ با لبان متبسم وارد اتاق پذیرایی می‌شود. در عین‌حالی که کهولت سن و بیماری، حاج شیخ را کم‌توان کرده، اما همچنان خوش‌رو و از نظر روحی، سرزنده و شاداب است. بعد از احوال‌پرسی، روی تخت خود جا می‌گیرد و ما پای صفا و صمیمیت او می‌نشینیم.

یکی از فرزندان مرحوم ابوترابی سر صحبت را باز کرده و از ارادت پدرشان به حاج شیخ غلامحسین تعریف می‌کند که حاج شیخ می‌گوید: «خدا رحمتش کند، مدت زمانی که ایشان در حال کما و در بیمارستان بودند، وقت سختی و مریضی من هم بود و نتوانستم عیادت‌شان کنم. اما ایشان آقایی و بزرگواری‌شان درباره ما همیشه اعمال می‌شد و بی‌جهت ما را تعارف می‌کردند.»

 آقا محسن می‌گوید: «من در دفترهای مرحوم ابوی دیدم که خیلی جاها از شما ذکر خیر کرده‌اند و نوشته‌اند که مثلاً در این مورد باید با شیخ غلامحسین مشورت کنم. ما همیشه می‌دیدیم که اگر سوالی یا ابهامی درباره امری برای‌شان پیش می‌آمد، با شما طرح موضوع می‌کردند و جواب می‌گرفتند.»

یکی از فرزندان حاج شیخ غلامحسین هم این مساله را تایید کرده و می‌گوید: «بعضی وقت‌ها آقای ابوترابی تلفن می‌کردند و با پدرمان درباره مسائل تحقیقی و نقل‌ها و روایات در منابع مختلف با یکدیگر صحبت می‌کردند. هربار حدود 40 یا 50 دقیقه مکالمه آنها طول می‌کشید و همه‌اش هم صحبت کتاب و مباحثه علمی و تاریخی بود. گاهی آقای ابوترابی زنگ می‌زدند و مطلبی می‌پرسیدند. پدرمان می‌گفتند در فلان کتاب و در فلان صفحه چنین مطلبی نوشته شده و دقیقاً هم مرحوم ابوترابی را به مقصد می‌رساندند. تعجب ما از پرسش‌گری و تحقیق دقیق آقای ابوترابی در عین کهولت سن بود.»

حاج شیخ اما هم‌چنان متواضعانه از مرحوم ابوترابی تعریف می‌کند و می‌گوید: «ایشان عینک‌شان به ما گرفته بود. مثل سلطان محمود که عینکش به ایاز گرفته بود. ایشان شخصی پاک و پاکیزه و شجاع بود. روزی در محضر امام جمعه بودیم. کسی منبر رفته بود و می‌کَند و بر باد می‌داد. آقای ابوترابی هم نشسته بود و نگاه می‌کرد. وقتی منبر تمام شد، رفت جلو و گفت: این حرف‌ها را شما نباید بزنید. آن شخص هم با حالتی گفته بود: برو، برو! آقای ابوترابی هم گفت: تو برو عقلت را میزان کن! همیشه مجاهدانه به میدان مخالفین نظام می‌رفت و از چیزی باکی نداشت.»

از زمان آشنایی شیخ غلامحسین با مرحوم ابوترابی می‌پرسیم. لحظاتی فکر می‌کند، اما اولین روزهای آشنایی‌شان را یادش نمی‌آید. می‌گوید: «خیلی قدیم‌ها بود. نمی‌توانم معین کنم. تقریباً 60 سال پیش بود.» حاج‌آقا ابویی درس و حوزه را قبل از مرحوم ابوترابی شروع کرده بوده و برخلاف آن مرحوم که چند سالی در حوزه قم درس خوانده بودند، تحصیلات ایشان در یزد بوده و به دلیل مشکلات جسمی و سرپرستی خانواده و... قم نرفتند. اما تاکید می‌کند که «چیزی که ما را به هم رساند، اشتراک هدف و آرمان و سرسپردگی به امام و انقلاب بود.» حاج شیخ از ارتباط نزدیک و عاطفی خود و مرحوم ابوترابی با شهید صدوقی هم سخن می‌گوید و به توصیه مرحوم حاج شیخ محمدعلی صدوقی به دفترشان اشاره می‌کند: «مرحوم محمدعلی صدوقی توصیه کرده بودند که دو نفر را در دفتر احترام کنید، چون مورد احترام شهید صدوقی بودند، یکی آقای ابوترابی و یکی شیخ غلامحسین.»

از حاج‌آقا درباره سطح علمی و مطالعات مرحوم ابوترابی هم سوال کردیم. جواب ایشان این بود که: «اِنَّ آثارنا تَدلُّ عَلینا، فَانظروا بَعدَنا اِلی الآثار. شما به کتاب‌هایی که ایشان نوشته‌اند، نگاه کنید تا به قدرت علم و تحقیق ایشان پی ببرید. آثار وجودی ایشان آثار مکتوب و اولادشان هستند و اولادشان هم هرکدام یک آیت‌الله ابوترابی هستند.»

وضعیت جسمانی حاج شیخ اجازه نشستن و صحبت کردن بیش از این را نمی‌داد. به زعم خودشان، خیلی از خاطرات‌شان از یاد رفته است، اما ارادت‌شان چه در طول حیات و چه پس از ممات، هم‌چنان به مرحوم ابوترابی عیان است. خدا این عالمان وارسته و زاهد را برای شهر و دیارمان حفظ کند.

منتشر شده در یادنامه آیت الله ابوترابی/ ماهنامه قبیله هابیل

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۷:۰۴
احسان عابدی

در دهمین سالروز سوم تیر و انتخاب محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور دولت نهم، بازار تحلیل ها پیرامون چگونگی انتخاب وی توسط مردم مخصوصاً در بین رسانه‌ها و شخصیت‌های مخالف وی گرم شده است.

روزنامه شرق در شماره روز سوم تیر خود، با اختصاص صفحه اول خود به عکس جالبی از چسباندن پوستر احمدی نژاد به دیوار توسط یک دختر بچه، یادداشت‌ها و گزارشات و مصاحبه‌هایی دباره احمدی نژاد منتشر کرده است.

در بین اینها، یک مطلب از «حسین مرعشی» در صفحه 7 شرق منتشر شده که همان دو جمله اولش، برایم جالب و خنده‌دار بود!

ایشان نوشته اند: «آقــای احمدی نــژاد در فراینــدی ویــژه، رئیس جمهــور ایــران شــد. درواقع نه بنــده و نه هیچ یــک از مســئولان کشــور و نه مــردم تصور نمی‌کردند چنین فردی بتواند رئیس جمهور شود.»

می‌بینید؟! تا آنجا که می‌گوید من تصور نمی‌کردم احمدی نژاد رئیس جمهور شود که هیچی! اصلاً مهم نیست. عدم تصور هیچ‌یک از مسئولین هم بماند. اما وقتی می‌گوید مردم هم تصور نمی‌کردند احمدی نژاد رای بیاورد، قدری ماجرا خنده‌دار می‌شود. اگر مردم تصور نمی‌کردند، پس آن 17 میلیون رای را چه کسی به احمدی‌نژاد داد؟! از کجا آمد؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۶:۰۶
احسان عابدی

دو سال تمام است که دولت یازدهم تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد پوشالی توافق هسته‌ای گذاشته و بی‌توجه به انتقادات و تذکرات بزرگان نظام و نخبگان و با رها کردن ظرفیت داخلی کشور، چشمان مردم را به جلسات مذاکره تکراری از این شهر به آن شهر دوخته است.

اگرچه مردم هم حالا دیگر به نافرجامی مذاکرات هسته‌ای دولت یازدهم پی برده‌اند و توافقی در کار نمی‌بینند، اما متاسفانه رفتار دولت و رئیس جمهور در این دو سال به گونه‌ای بوده که هر اتفاق اقتصادی، معیشتی، سیاسی و حتی فرهنگی و اجتماعی، خواه ناخواه به نتیجه مذاکرات گره زده شده و امیدهای واهی به بهتر شدن شرایط «پسا توافق»، مردم را شرطی کرده است.

⛔️این روزها دولت، رئیس جمهور و تیم مذاکره کننده به خوبی فهمیده‌اند که طرف مقابل، یعنی آمریکا، طرفی نیست که حاضر به توافقی به نفع ملت ایران باشد و هرچه جلوتر می‌رویم، امید دولت تدبیر و امید به توافق نهایی کمرنگ‌تر می‌شود. اما متاسفانه رئیس جمهور محترم به دلایلی نامعلوم (و بلکه معلوم) نمی‌خواهد شکست مذاکرات را بپذیرد.

این روزها محمدجواد ظریف هم از اختلافات اساسی بین دو طرف می‌گوید و لحن گذشته خود را ندارد. ظریف در اظهار نظر خود پس از دیدار با جان کری در ژنو گفته: «تصمیم گرفتیم سه چهار هفته آینده تمام وقت کار کنیم تا ببینیم آیا امکان رسیدن به توافق وجود خواهد داشت یا نه.»

‼️ ظریفی که تا یکی-دوماه قبل، توافق را بیشتر از همیشه دست یافتنی می‌دانست، حالا سخن از «بررسی امکان توافق» می‌گوید و چه کسی است که معنای این عقب‌نشینی در اعلام موضع را نفهمد؟!

در حالی که همه شواهد از بی‌نتیجه ماندن مذاکرات هسته‌ای و «دبه کردن»های طرف مذاکره است، تعجب این روزهای مردم از تلاش رئیس جمهور برای نپذیرفتن شکست مذاکرات است. 


چرا آقای روحانی نمی‌خواهد به این بازی که از اول هم شکست آن معلوم بود، پایان دهد؟

تا کی باید چشم مردم به ژنو و لوزان و نیویورک و... باشد و هیچ تلاش اساسی و مهمی برای رونق کسب و کار و تولید آنها در داخل صورت نگیرد؟

رکود شدید حاکم بر بازار و زندگی مردم تا کی باید به بهانه «صبر کنیم تا توافق شود» ادامه یابد؟!

اگر روزهای اول مذاکرات، با تبلیغات تیم رسانه‌ای معلوم‌الحال، بخشی از مردم به توافق امیدوار بودند و برای پایان یافتن تحریم‌های ظالمانه استکبار، منتظر امضای آمریکا پای برگه توافق هسته‌ای نشسته بودند، حالا دیگر همان‌ها هم متوجه زیاده‌خواهی‌های آمریکا و بهانه آوردن برای تداوم تحریم‌ها شده‌اند. امروز ملت ایران از تلاش دشمن برای خوار و ذلیل کردن ایران و تجاوز به عزت و غیرت ایرانی مطمئن شده و حتی به قیمت افزایش تحریم‌ها هم حاضر به پذیرش توافقی که در آن استقلال و شرف جمهوری اسلامی ایران لکه‌دار شود، نیستند. 

و این دولت و رئیس جمهور محترم است که باید به پشتوانه مردم، کم کم دل از مذاکرات کنده و همتش را به جای آن سوی مرزها، صرف شکوفایی ظرفیت داخلی نظام کند.

آقای روحانی! مردم از پذیرفتن شکست مذاکرات ناراحت نمی‌شوند، از سردرگمی، سخنان دوپهلو و مبهم و نشان دادن سراب توافق ناراحت می‌شوند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۹
احسان عابدی

این روزها که تا حدودی از تب و تاب مذاکرات لوزان کاسته شده و به نظر می‌رسد فضای نسبتاً منطقی‌تری بر بحث‌های هسته‌ای حاکم شده و رهبر معظم انقلاب نیز در چند نوبت تذکرات و توصیه‌های مهم و حساسی را به تیم مذاکره کننده داده‌اند، فرصت خوبی است که مسئولان دولتی و تیم مذاکره کننده هسته‌ای، مجموع نظرات و دیدگاه‌های مطرح شده اخیر توسط کارشناسان را بررسی و از راهکارهای خوبی که بعضاً در بین آنها هست، برای نگارش متن احتمالی توافق نهایی بهره ببرد.

برخی اظهارنظرهای وزیر امورخارجه و گاه رئیس‌جمهور محترم حاکی از آن است که دولت بر رسیدن به توافق در زمان باقی‌مانده اعلام شده، یعنی کمتر از 2 ماه اصرار دارد. این در حالی است که ابهامات جدی و فراوانی درباره بیانیه لوزان همچنان مطرح است. به همین دلیل نیز رهبر معظم انقلاب در سخنان مهم خود در دیدار با مداحان اهل بیت، تیم مذاکره‌کننده ایران را به تامل و صبر در مذاکرات و شنیدن دلایل و انتقادات منتقدین توصیه کرده و فرمودند:

«مسئولین ما که مردمان صادقی هستند...یک جمعی از مخالفین را ــ از آن افرادی را که شاخصند ــ دعوت کنند، حرف‌های آنها را بشنوند؛ ای بسا در حرف‌های آنها یک نکته‌ای باشد که این نکته را اگر رعایت کنند، کارشان بهتر پیش برود؛ اگر چنانچه نکته‌ای هم نبود، آنها را قانع کنند...حالا ممکن است بگویند آقا ما سه ماه بیشتر زمان نداریم؛ خب، حالا سه ماه بشود چهار ماه، آسمان که به زمین نمی‌آید؛ چه اشکالی دارد؟ کمااینکه آنها در یک برهه‌ی دیگری هفت ماه زمان را عقب انداختند. دوستان ما هم اگر چنانچه در این همدلی‌ها و هم‌زبانی‌ها و تبادل‌نظرها یک وقتی گرفته شد، چه اشکال دارد، وقتی گرفته بشود، یک خرده زمان آن تصمیمات نهایی عقب بیفتد؛ طوری نخواهد شد.»

در تاریخ معاصر و بعد از انقلاب، ما یک‌بار توافق شتاب‌زده، آن هم با آمریکا را تجربه کرده و ضرر و زیان آن را هم دیده‌ایم. در شرایط کنونی، بهتر است با نیم‌نگاهی به آن توافق، از تکرار آن تجربه تلخ پرهیز کنیم.

بیانیه الجزایر چه بود؟

پس از تقابل شدیدی که در جریان گروگان‌گیری در لانه جاسوسی آمریکا بین ایران و آمریکا به وجود آمد و طبق نظر مسئولین وقت کشور، بنا بر حل و فصل ماجرا گذاشته شد، نیمه سال 59 یک تیم ایرانی به سرپرستی «بهزاد نبوی»، معاون اجرایی نخست وزیر وقت، برای مذاکره با آمریکا تشکیل و با میانجی‌گری دولت الجزایر، مذاکرات در آن کشور شروع گردید. سرانجام پس از حدود دو ماه مذاکره، موافقت‌نامه‌ای میان دو کشور به امضا رسید که به بیانیه الجزایر معروف شد. به اعتقاد کارشناسان، مفاد این توافق‌نامه عمدتاً به نفع دولت آمریکا و به ضرر جمهوری اسلامی ایران بود. به طوری که آمریکایی‌ها هم از عقب‌نشینی و پذیرفتن مفاد بیانیه توسط ایران متعجب بودند!

مفاد بیانیه الجزایر به‌گونه‌ای تنظیم شده بود که آمریکا به تمام خواسته‌هایش رسید و ایران نه تنها به خواسته‌هایش نرسید، بلکه زیان‌های مالی شدیدی نیز متحمل شد.

هنوز هم بسیاری از سیاستمداران، اقدام بهزاد نبوی در امضای بیانیه الجزایر را یک خیانت بزرگ در حق ملت ایران می‌دانند و متاسفانه هیچ‌گونه تحقیق و تفحصی هم درباره آن توافق صورت نگرفت و تنها هیئتی از مجلس شورای اسلامی در دوره هفتم در این باره تحقیقاتی را انجام داد که همچنان محرمانه مانده است.

مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی در خاطرات خود، درباره شتاب‌زدگی در توافق الجزایر می‌گوید: «من در آن موقع که بیانیه الجزایر نوشته می‌شد، در دولت بودم. بیانیه با عجله و بدون مطالعه دقیق و بدون توجه به دقایق و ظرایف حقوق بین‌الملل تنظیم گردید.» (خاطرات مهدوی‌کنی، ص220)

هاشم صباغیان، وزیر کشور دولت موقت انقلاب نیز سال‌ها بعد از ماجرا، در این‌باره گفته است: «بهزاد نبوی بعدها گفت که ما اول قرارداد الجزایر را امضا کردیم، بعد فهمیدیم چه اشتباهی کردیم.»(ویژه‌نامه روزنامه شرق، آبان 1390)

مفاد آن موافقت‌نامه و شرح ضرر و زیان‌های هنگفت مالی و حیثیتی جهوری اسلامی ایران طی آن توافق، مجالی وسیع می‌طلبد، اما فی‌الجمله می‌توان مدعی شد که بیانیه الجزایر آن‌قدر برای ایران بی‌مصرف و بلکه خفت‌بار بود، که هیچ‌گاه نام و یادی از «روز توافق الجزایر» نه تنها در تقویم و بلکه در اذهان ایرانیان همان نسل نیز نمانده است. (که همین نکته نیز لطیفه‌ای است بر حماسه‌سازی کاریکاتوری از توافق ژنو و بیانیه لوزان که تاریخ درباره ماندگاری و ارزش آنها قضاوت خواهد کرد!)

امروز نیز مفاد بیانیه لوزان، نگرانی‌های گسترده‌ای بین دلسوزان نظام و مردم به وجود آورده و اگرچه به گفته آقای ظریف، آن بیانیه الزام‌آور نیست، اما چنانچه تعهدات ایرانی لوزان در توافق‌نامه نهایی نیز گنجانده شود، آسیب‌های بلندمدتی بر صنعت هسته‌ای و نیز استقلال و عزت کشور وارد می‌کند.

 شکی نیست که خیانت امثال بهزاد نبوی را هرگز نمی‌توان به تیم مذاکره کننده فعلی تعمیم داد، اما چنانچه توافقی شتاب‌زده و بدون دقت کافی صورت بگیرد، قطعاً تبعاتی ناگوارتر و بدتر از بیانیه الجزایر برای کشورمان رقم خواهد خورد و که جبران آن ساده نخواهد بود.

همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب نیز اشاره فرمودند، اگر 3 ماه بیشتر هم بشود، اتفاق خاصی نمی‌افتد، اما اگر اصرار بر رسیدن به یک توافق به هر قیمتی در عرض 3 ماه باشد، امکان حیله‌گری آمریکایی‌ها و پذیرفتن مفاد مباین با استقلال و عزت کشور توسط تیم ایرانی محتمل خواهد بود. یک گواه بر این ادعا، تلاش آمریکایی‌ها برای گنجاندن مساله بازرسی از مراکز نظامی و یا بازجویی از دانشمندان هسته‌ای کشور است که با مخالفت شدید و صریح رهبری مواجه شد.

پس بهتر است مسئولان دولتی با نگاهی به تبعات و ناگواری‌های توافق شتاب‌زده الجزایر، دقت و حوصله کافی در تنظیم توافق‌نامه احتمالی هسته‌ای داشته باشند تا در آیینه قضاوت تاریخ، به نیکی از آنها یاد شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۳
احسان عابدی

آنها که با فضای فرهنگی نمایشگاه کتب تهران آشنایند، می‌دانند که یکی از ویژگی‌های نمایشگاه، حضور شخصیت‌های فکری، فرهنگی و سیاسی از تفکرات و جناح‌های مختلف کشور در آن‌جاست و این فرصتی مغتنم برای گپ و گفت‌های کوتاه با برخی از این شخصیت‌هاست.

البته هر شخصیت مطرح شده‌ای در عرصه فرهنگ و سیاست، لزوماً قابل اعتنا برای وقت گذاشتن نیست و در این میان کسانی که بتوان از نظر فکری از آنها بهره‌ای برد و یا سوالی پرسید، در اولویت‌اند.

امسال در نمایشگاه کتاب تهران، در غرفه نشر کویر، دکتر ابراهیم یزدی را دیدم که کنار کتاب خاطرات خودنوشت خود، روی صندلی نشسته است. ابراهیم یزدی را شخصیتی متفاوت در تاریخ انقلاب می‌دانم که نه مانند برخی اراذل و اوباش منتقد و معاند نظام، بلکه آدمی اهل فکر و تدبیر است. دیدم دور و برش خلوت است و سراغش رفتم و یک ربعی با او گفتگو کردم.

بحث از این شد که شما (یزدی و همفکرانش) به عنوان منتقد وضعیت فعلی کشور، چه راهکاری برای تغییر اوضاع به نفع خود پیشنهاد می کنید؟

جواب دکتر یزدی برایم جالب و البته تکان‌دهنده بود. ایشان با مثال‌هایی از دوران تغییر در نظام شاهنشاهی و خواست مردم در انقلاب اسلامی، معتقد بودند که برای تغییر اوضاع کنونی و به قول ایشان «بهبود شرایط کشور»، باید «ساخت حقیقی و حقوقی نظام» را اصلاح کرد. یزدی اگرچه سعی می‌کرد با محافظه‌کاری صحبت کند، اما اشاره کرد که قانون اساسی بی‌اشکال نیست و اتفاقاً مثال اصل 110 قانون اساسی یعنی اصل وظایف و اختیارات رهبری را زدند که می‌تواند قابل اصلاح باشد و به قول ایشان: «پاکستان هم جمهوری اسلامی است اما توسط رئیس جمهور اداره می‌شود. این اختیارات را به رئیس جمهور هم می‌شود داد و...»

در مجموع، عمده تاکید ابراهیم یزدی بر «اصلاح ساخت حقیقی و حقوقی نظام» بود.

آنها که با منظومه فکری رهبر معظم انقلاب آشنایی مختصری داشته باشند، می‌دانند که یکی از مهم‌ترین و بنیانی‌ترین مطالبات فکری معظم له در سال‌های اخیر، «استحکام ساخت داخلی نظام» یا «حفظ ساخت حقیقی و حقوقی نظام» بوده است.

به عنوان مثال ایشان در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت‌ در سال 87 می‌فرمایند:

«نظام جمهوری اسلامی یک ساخت حقوقی و رسمی دارد...همیشه در دلِ ساخت حقوقی، یک ساخت حقیقی، یک هویت حقیقی و واقعی وجود دارد؛ او را باید حفظ کرد. این ساخت حقوقی در حکم جسم است؛ ...آن هویت حقیقی در حکم روح است؛ در حکم معنا و مضمون است. اگر آن معنا و مضمون تغییر پیدا کند، ولو این ساخت ظاهری و حقوقی هم باقی بماند، نه فایده‌ای خواهد داشت، نه دوامی خواهد داشت؛ مثل دندانی که از داخل پوک شده، ظاهرش سالم است؛ با اولین برخورد با یک جسم سخت در هم می‌شکند... آن ساخت درونی چیست؟ همان آرمان‌های جمهوری اسلامی است: عدالت، کرامت انسان، حفظ ارزش‌ها، سعی برای ایجاد برادری و برابری، اخلاق، ایستادگی در مقابل نفوذ دشمن...»

یا در دیدار دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی در سال 82 فرموده‌اند:

«عاملی که می‌تواند کشور شما را در مقابل هر افزون‌طلبی، هر انحصارطلبی، هر تجاوز، هر ماجراجویی و هر بحران‌سازی حفظ کند، استحکام ساخت داخلی نظام است.»

آنچه از دیدگاه‌های ابراهیم یزدی برای تغییر شرایط کنونی نظام برایم جالب بود، اشتراک نظرشان با رهبر انقلاب بر سر اهمیت ساخت درونی و حقیقی و حقوقی نظام بود. نمی‌دانم ابرهیم یزدی صحبت‌های رهبری را در این باره شنیده بود و این‌گونه راهکار استراتژیک خود را برای تغییر نظام تبیین می‌کرد یا نه، ولی می‌دانم که او و احتمالاً همفکرانش، پاشنه آشیل جمهوری اسلامی ایران را خوب شناخته‌اند.

همه چیز این نظام به ساخت درونی و مخصوصاً ساخت حقیقی آن است. اگر استکبارستیزی و عدالت‌خواهی را از مردم ایران بگیرند، چه برای این ملت می‌ماند؟! اگر روحیه مقاومت و ایثار و جهاد را از صحنه زندگی ملت ایران اصلاح (بخوانید حذف) کنند، چه چیزی از انقلاب اسلامی باقی خواهد ماند؟

دشمنِ ما خیلی خوب می‌داند کجا باید نشانه بگیرد، آیا ما هم خوب بیانات و رهنمودهای مهم رهبرمان را به اندازه امثال ابراهیم یزدی خوانده و در آن تامل کرده‌ایم؟

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۰
احسان عابدی