نامیرا
شنیدم رهبر معظم انقلاب در بازدیدشان از نمایشگاه کتاب، روی 2 کتاب دست گذاشته اند که یکی از انها رمان فاخر " نامیرا " بوده است. به همین بهانه نگاهی به نامیرا می دارم هرچند ناقص و نارسا:
رمان عاشورایی " نامیرا" اثری است ستودنی از صادق کرمیار که انتشارات نیستان چاپ دوم آن را نیز وارد بازار کرده است.
نامیرا داستان نفاق و تزویر و منفعت طلبی است. داستان مردمانی است که در یک پیچ بزرگ تاریخی٬ مردد و مشکک می شوند در انتخاب یک مسیر. مسیری که خیلی هایشان اشتباهی انتخاب کردند و خود را برای همیشه روسیاه نمودند.
رمان، بیان فوق العاده گیرایی دارد و به نظرم به خوبی توانسته نفاق و تزویر کوفیان را نشان دهد. وقتی حالات شبث ابن ربعی را ترسیم می کند، پرده از عمق نفاق چنین شخصیتی بر می دارد.
هرکس در این رمان نشان دهنده یک تیپ شخصیتی در بین خواص در اسلام است.
عمرو بن حجاج نماد آنهایی است که جهاد ومبارزه را برای ارتقای حال و روز خود و قبیله خود می خواهند.
شبث نماد منافقینی است که محافظه کارانه منتظر فرصت های منفعت دار است.
ربیع نشان دهنده کسانی است که عمق دینی و اعتقادی ندارند ولی بواسطه حادثه ای کنجکاو و احساساتی می شوند.
عبدالله نماد کسانی است که دغدغه دین دارد، گرچه بین تشخیص حق و باطل مردد است و در نهایت راه را از بیراه تشخیص می دهد.
و البته قهرمان داستان عبدالله بن عمیرکلبی است.
وی که افتخارش نبرد با کفار و مشرکین و در مرزها و ثغور اسلام است٬ به عنوان یک جنگجوی قهرمان بین مردم - حتی مخالفانش- مورد احترام و تکریم است. عبدالله تا انتها از جنگ بین مسلمانان ناراحت است و سخت در اضطراب. می خواهد برود از شهری که در آن بوی مسلمان کشی به مشامش می رسد.
وی در ابتدا با عقل معاشش به ماجرا می نگرد و می گوید: حضرت علی(علیه السلام) و فرزندش امام حسن (علیه السلام) شهید نامردی مردمان کوفه شدند، پس حسین بن علی(علیه اسلام) با عقل و تدبیرش به این نتیجه می رسد که دعوت کوفیان را اجابت نکند.
عبدالله دلش برای حسین(علیه السلام) می سوزد و از خود می پرسد که چرا همچو اویی خود را در فتنه دیگران انداخته است و...
داستان ازدواجی که در نامیرا آمده خیالی است ولی مابقی ماجراها واقعیتی است که باید عبرت ها از آن گرفت.
تکه طلایی کتاب
پاسخ انس به عبدالله بن عمیر:
" و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمی کنم٬ که تکلیف خود را از حسین می پرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت که برای هدایت می خواهم. و من ... حسین را برای دنیای خویش نمی خواهم٬ که دنیای خود را برای حسین می خواهم. آیا بعد از حسین کسی را می شناسی که من جانم را فدایش کنم؟"
به هرحال ما لذت بردیم از این رمان
دست کرمیار درد نکناد