رحمة للعالم?ن...
صل? الله عل?ک ?ا رسول الله و ?ا خ?ر خلق الله
هنوز باورم نم? شود روز? ا?ن بنده سراپا گناه را به مد?نه ? خودت خواند? و در عطر حرم باصفا?ت غرق کرد? تا بلکه آدم شود و به راه ب?ا?د...
آقاجان! م? دان?د و م? دانم که زندگ? ام را مد?ون شما?م.
شما?? که هرچه در ز?ر قبه و بارگاه تان خواستم بهم داد?د.
شما?? که مهمتر?ن تصم?م زندگ? ام را واگذارتان کردم و چقدر قشنگ و لط?ف همه چ?ز را جور کرد?د...
ا? پ?امبر رحمت!
دن?ا تشنه آ??ن و مرام شماست. بشر?ت محتاج نور دانش و معنو?ت صادق آل شماست.
کجاست آن خورش?د درخشان خاندان پاک تان که با ظهورش، نس?م عطرآگ?ن شما را در هست? پراکنده سازد...
* از بزرگتر?ن توف?قات عمرم، حضور در حرم مطهر نبو? است. ا?ن تصاو?ر را هم با موبا?ل خودم گرفت ام.
پا? هم?ن ضر?ح آقا، از غفلت مامور?ن وهاب? محافظ ضر?ح(!!) استفاده کردم و چف?ه ا? را که متبرک به ضر?ح ائمه اطهار(عل?هم السلام) از مشهدالرضا تا نجف و کربلا و ... کرده بودم، به ضر?ح رسول الله هم متبرک کردم. از انجا که قسمت نبود، ?ک? از مامور?ن مذکور صحنه را د?د و با فر?اد " انت مشرک" شرطه ها را به سو?م روانه کرد و به اصطلاح بازداشت شدم!! و اگر نبود فر?ادها? جماعت هموطنان ا?ران?، معلوم نبود به جرم شرک و کفر و گناه کب?ره و... سر از کجا در م? آوردم!
من که بد جور زمین گیر شدم حاج احسان...
پس واقعا حاجی بودی و ما پر بیراه نمیگفتیم...
بهترین لحظات زندگیت، من رو یاد تلخ ترین روزهای زندگیم انداخت...
بگذریم... منم و کوله باری از...
قسمت من نبود...