از کرخه تا را?ن از زبان حاتم? ک?ا
ابراه?م حاتم? ک?ا درباره ساخت و پخش ف?لم از کرخه تا را?ن م? گو?د:
"دوران سازندگ? آغاز شده بود و م? خواستند شادمانگ? ها را جشن بگ?رند ?ا شادمانگ? ب?اورند و رنگ ها? تلخ و خاکستر? دوران جنگ را کم کم فراموش کنند.
حالا ا?ن وسط ?ک ف?لمساز? هم پ?دا شده است، ساز ناکوک م? زند. حت? به من هشدار دادند که احتمال دارد ا?ن ف?لم شکست بخورد و ا?ن زبان? ن?ست که الان مردم دوست داشته باشند.
واقعا هم تا لحظه ا? که ف?لم به نما?ش درآمد من قطع ?ق??ن تصورم ا?ن بود که ا?ن ف?لم شکست خواهد خورد. تا روز اول?ن نما?ش ف?لم در س?نما? شهر قصه برا? اهال? مطبوعات رس?د. ا?ن از آن خاطرات عج?ب و غر?ب است که برا? من شکل گرفت. با ا?ن فکر که ا?ن ف?لم شکست خواهد خورد ه? در خ?ابان ها? اطراف م? چرخ?دم و م? ترس?دم به داخل س?نما بروم. دقا?ق پا?ان? ف?لم د?گر تحمل نکردم و ?واشک? تو س?نما خز?دم. دقا?ق آخر بود که من وارد سالن شدم. د?دم همه ساکت هستند. گفتم ا?ن سکوت نشانه شکست محض است. بعد آمدم ب?رون و در راهرو منتظر ا?ستادم. فکر م? کردم از سالن که خارج بشوند از بغلم رد خواهند شد و محل? نخواهند گذاشت و اعتنا نم? کنند.
اما د?دم نفر به نفر ب?رون آمدند و چشم ها خ?س اشک است. همه من را بغل م? کردند و هق هق م? زدند. والله من گفتم ا?نها اهال? رسانه هستند دارند از ا?ن کارها م? کنند. ?ک عده هم تهد?د م? کردند. هم?نطور که بغلم م? کردن م? گفتند تو کار زشت? کرد? و بچه ها? جنگ را تحق?ر کرد?، با?د محاکمه بشو?. ?ادم است در آن وضع?ت ?ک? گردن من را گرفت و رها نم? کرد و م? گفت تو نسبت به آرمان ها بچه ها? جنگ خائن هست? و با ا?ن ف?لم خ?انتت را نشان داد?. تو خون ا?ن شهدا را فروخت?.
در لحظه ا? که او من را رها کرد کس د?گر? م? گرفت و م? گفت تو عال? گفت? و آرمان شهدا را حفظ کرد?. و من با هر دو ا?ن برخوردها? موافق و مخالف ماندم.
ضمناً با مطلبی تحت عنوان " امان از این دروغهای سر زده... " به روزم.