پابرهنگان

پابرهنگان

لذت دوستی با پابرهنگان در این است که مطمئنی ریگی به کفش خود ندارند...

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

آنها که آیت‌الله علاقه‌بند را می‌شناسند، می‌دانند که ایشان اهل رسانه و مصاحبه و... نیستند، اما وقتی موضوع مرحوم آیت‌الله ابوترابی را با ایشان در میان گذاشتیم، بدون مساله‌ای مصاحبه را پذیرفتند. با هماهنگی قبلی، ساعتی قبل از نماز مغرب، در مسجد امیرچخماق به حضورشان رسیدم و در کنار محراب عبادت، گفت‌وگویی مختصر درباره شخصیت و منش مرحوم ابوترابی با ایشان انجام دادم. آنچه می‌خوانید، مشروح سخنان ایشان است.

حاج‌آقا ظاهراً حضرتعالی از دوستان قدیمی و نزدیک مرحوم ابوترابی بوده‌اید. برای ما از شخصیت و اخلاق ایشان بگویید.

ایشان واقعاً آدمی بودند که از اولی که در جوانی به حوزه آمدند و ما با ایشان رابطه داشتیم، تا آخری که نَفَس آخرشان بود، هیچ فرقی نکردند. با وجود این‌که تحقیقات و مطالعات‌شان زیاد و خوب بود و قریب‌الاجتهاد هم بودند، در عین حال هیچ فرقی نکرده بودند. همان‌طور با همان اخلاق و نجابت و اصالت و خوبی‌ها و خیرهایی که برای افراد داشتند، مسائل مردم را مطابق با فتاوای علما و مراجع در رادیو و تلویزیون ذکر می‌کردند. منظورم این است که ایشان هیچ بزرگی و تکبری در خودشان ایجاد نکرده بودند و همان حالتی که در اول داشتند را تا آخر نگه داشته بودند و مثل کسانی دیگر نبودند. مثلاً لباس‌شان، وضع‌شان و تواضع‌شان از اول تا آخر مساوی بود و برای مردم خیر و برکت داشتند. چیزی که من فهمیدم، الهام هم شده بود به ایشان که قرار است بروند و خلاصه همان وقت هم الهام به رفتن شده بودند و این علامت تقوا و بزرگواری شخص است که در روز خوب و وقت خوب وفات کند و معلوم بود که جزء کسانی‌اند که از مقربان الهی هستند.

شما از جوانی ایشان را می‌شناختید؟

بله. وارد حوزه علمیه که شده بودند، بنده معالم می‌گفتم و ایشان هم با من در معالم بحثی داشتند.

از نظر علمی و فقهی هم فرمودید که قریب‌الاجتهاد بودند؟

بله ایشان خیلی وارد بودند. تحقیقات‌شان در قم بود و «استاد دیده» بودند.

وقتی حضرتعالی در تشییع جنازه مرحوم ابوترابی حاضر شدید، خیلی‌ها متعجب شدند که با این وضع جسمی‌تان چرا این‌قدر به ایشان احترام کردید. باید ارتباط عاطفی زیادی بین شما و ایشان بوده باشد؟

بله، بله، خب البته ما همیشه با هم بودیم و بحث داشتیم و دوست صمیمی و همیشگی بودیم. وقتی هم‌دیگر را می‌دیدیم، ملاقات‌مان غیر ملاقات مردم دیگر بود. منظور این است که این‌جور دوستی و این‌جور کسی که متقی و پرهیزگار بودند، اگر هر جوری هم باشد، باید بروم. [آن روز] من نمی‌توانستم قدمی هم راه بروم، اما بر سر تابوت حاضر شدم و از همان داخل ماشین نماز خواندم.

حاج آقا؛ برای طلبه‌های جوان چه توصیه‌ای دارید که بتوانند پا جای پای مرحوم ابوترابی بگذارند؟

اول تقوا داشته باشند. تقوا داشته باشند و خدا را خوب بشناسند و توحید داشته باشند. اخلاص داشته باشند. برای خدا وارد حوزه شده باشند. زمانی که ایشان وارد حوزه شد، نمی‌دانید چه اوضاعی بود. کسی اصلاً حاضر نبود بیاید حوزه. می‌دانید چرا؟ چون زمان پهلوی بود. پهلوی اول. قبا را می‌برید، عمامه را بر می‌داشت. می‌گفت: مردم باید «متحدالشکل» باشند! ما که الان از نظر شمسی 88 سال داریم، دیدیم وسط خیابان قبای «سیدعلیرضای بافقی» را بریدند. توهین به «حاج سیدعلی لب‌خندقی» کردند و گفتند این جُل چیه پیچیدی به سرت؟ عمامه‌ها را بر می‌داشتند، توهین می‌کردند به اهل علم. اشخاصی بودند که مخصوصاً به مردم می‌گفتند: سراغ این تحصیلات نروید و این‌ها سواد ندارند و فلان هستند. برای سیاست خودشان، مردم را از روحانیت دور می‌کردند. آقای ابوترابی در این جور زمانی، با کمال اخلاص آمد وارد حوزه شد. می‌گویم طلبه‌ها اگر وارد حوزه می‌شوند، نظرشان به حقوق نباشد، با اخلاص بیایند. بخواهند برسند به مقامی که بتوانند برای مردم و خدا خدمت کنند. خدا را رزاق بدانند. نگویند ما فقط یک واعظ شویم و منبر برویم و تمام. منظورشان خدمت به خلق باشد. بدانند که روزی فقط مربوط به خداست. قرآن گفته « وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا» بر خدا رزقش هست. «ان الله هو الرزاق». آنها که درس خوانده‌اند، می‌دانند «هو» چه ضمیری است این‌جا. وقتی که «هو الرزاق» می‌گویند، این یعنی منحصر به خداست. [نیت طلبه] فقط مادی نباشد. آن وقت این طوری است که وسعت رزق خواهد داشت و همه کارش هم درست می‌شود و متقی می‌شود. «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ» از راهی که گمان ندارد، روزی‌اش می‌رسد. لذا باید این طوری باشد که از اول تا آخر روحانی باشد.

حاج آقا خدا حفظ‌تان کند ان‌شاالله. بیشتر از این مزاحم عبادت‌تان نمی‌شوم. التماس دعا


منتشر شده در ماهنامه قبیله هابیل، یادنامه آیت الله ابوترابی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۶
احسان عابدی

دو سال تمام است که دولت یازدهم تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد پوشالی توافق هسته‌ای گذاشته و بی‌توجه به انتقادات و تذکرات بزرگان نظام و نخبگان و با رها کردن ظرفیت داخلی کشور، چشمان مردم را به جلسات مذاکره تکراری از این شهر به آن شهر دوخته است.

اگرچه مردم هم حالا دیگر به نافرجامی مذاکرات هسته‌ای دولت یازدهم پی برده‌اند و توافقی در کار نمی‌بینند، اما متاسفانه رفتار دولت و رئیس جمهور در این دو سال به گونه‌ای بوده که هر اتفاق اقتصادی، معیشتی، سیاسی و حتی فرهنگی و اجتماعی، خواه ناخواه به نتیجه مذاکرات گره زده شده و امیدهای واهی به بهتر شدن شرایط «پسا توافق»، مردم را شرطی کرده است.

⛔️این روزها دولت، رئیس جمهور و تیم مذاکره کننده به خوبی فهمیده‌اند که طرف مقابل، یعنی آمریکا، طرفی نیست که حاضر به توافقی به نفع ملت ایران باشد و هرچه جلوتر می‌رویم، امید دولت تدبیر و امید به توافق نهایی کمرنگ‌تر می‌شود. اما متاسفانه رئیس جمهور محترم به دلایلی نامعلوم (و بلکه معلوم) نمی‌خواهد شکست مذاکرات را بپذیرد.

این روزها محمدجواد ظریف هم از اختلافات اساسی بین دو طرف می‌گوید و لحن گذشته خود را ندارد. ظریف در اظهار نظر خود پس از دیدار با جان کری در ژنو گفته: «تصمیم گرفتیم سه چهار هفته آینده تمام وقت کار کنیم تا ببینیم آیا امکان رسیدن به توافق وجود خواهد داشت یا نه.»

‼️ ظریفی که تا یکی-دوماه قبل، توافق را بیشتر از همیشه دست یافتنی می‌دانست، حالا سخن از «بررسی امکان توافق» می‌گوید و چه کسی است که معنای این عقب‌نشینی در اعلام موضع را نفهمد؟!

در حالی که همه شواهد از بی‌نتیجه ماندن مذاکرات هسته‌ای و «دبه کردن»های طرف مذاکره است، تعجب این روزهای مردم از تلاش رئیس جمهور برای نپذیرفتن شکست مذاکرات است. 


چرا آقای روحانی نمی‌خواهد به این بازی که از اول هم شکست آن معلوم بود، پایان دهد؟

تا کی باید چشم مردم به ژنو و لوزان و نیویورک و... باشد و هیچ تلاش اساسی و مهمی برای رونق کسب و کار و تولید آنها در داخل صورت نگیرد؟

رکود شدید حاکم بر بازار و زندگی مردم تا کی باید به بهانه «صبر کنیم تا توافق شود» ادامه یابد؟!

اگر روزهای اول مذاکرات، با تبلیغات تیم رسانه‌ای معلوم‌الحال، بخشی از مردم به توافق امیدوار بودند و برای پایان یافتن تحریم‌های ظالمانه استکبار، منتظر امضای آمریکا پای برگه توافق هسته‌ای نشسته بودند، حالا دیگر همان‌ها هم متوجه زیاده‌خواهی‌های آمریکا و بهانه آوردن برای تداوم تحریم‌ها شده‌اند. امروز ملت ایران از تلاش دشمن برای خوار و ذلیل کردن ایران و تجاوز به عزت و غیرت ایرانی مطمئن شده و حتی به قیمت افزایش تحریم‌ها هم حاضر به پذیرش توافقی که در آن استقلال و شرف جمهوری اسلامی ایران لکه‌دار شود، نیستند. 

و این دولت و رئیس جمهور محترم است که باید به پشتوانه مردم، کم کم دل از مذاکرات کنده و همتش را به جای آن سوی مرزها، صرف شکوفایی ظرفیت داخلی نظام کند.

آقای روحانی! مردم از پذیرفتن شکست مذاکرات ناراحت نمی‌شوند، از سردرگمی، سخنان دوپهلو و مبهم و نشان دادن سراب توافق ناراحت می‌شوند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۹
احسان عابدی

این روزها که تا حدودی از تب و تاب مذاکرات لوزان کاسته شده و به نظر می‌رسد فضای نسبتاً منطقی‌تری بر بحث‌های هسته‌ای حاکم شده و رهبر معظم انقلاب نیز در چند نوبت تذکرات و توصیه‌های مهم و حساسی را به تیم مذاکره کننده داده‌اند، فرصت خوبی است که مسئولان دولتی و تیم مذاکره کننده هسته‌ای، مجموع نظرات و دیدگاه‌های مطرح شده اخیر توسط کارشناسان را بررسی و از راهکارهای خوبی که بعضاً در بین آنها هست، برای نگارش متن احتمالی توافق نهایی بهره ببرد.

برخی اظهارنظرهای وزیر امورخارجه و گاه رئیس‌جمهور محترم حاکی از آن است که دولت بر رسیدن به توافق در زمان باقی‌مانده اعلام شده، یعنی کمتر از 2 ماه اصرار دارد. این در حالی است که ابهامات جدی و فراوانی درباره بیانیه لوزان همچنان مطرح است. به همین دلیل نیز رهبر معظم انقلاب در سخنان مهم خود در دیدار با مداحان اهل بیت، تیم مذاکره‌کننده ایران را به تامل و صبر در مذاکرات و شنیدن دلایل و انتقادات منتقدین توصیه کرده و فرمودند:

«مسئولین ما که مردمان صادقی هستند...یک جمعی از مخالفین را ــ از آن افرادی را که شاخصند ــ دعوت کنند، حرف‌های آنها را بشنوند؛ ای بسا در حرف‌های آنها یک نکته‌ای باشد که این نکته را اگر رعایت کنند، کارشان بهتر پیش برود؛ اگر چنانچه نکته‌ای هم نبود، آنها را قانع کنند...حالا ممکن است بگویند آقا ما سه ماه بیشتر زمان نداریم؛ خب، حالا سه ماه بشود چهار ماه، آسمان که به زمین نمی‌آید؛ چه اشکالی دارد؟ کمااینکه آنها در یک برهه‌ی دیگری هفت ماه زمان را عقب انداختند. دوستان ما هم اگر چنانچه در این همدلی‌ها و هم‌زبانی‌ها و تبادل‌نظرها یک وقتی گرفته شد، چه اشکال دارد، وقتی گرفته بشود، یک خرده زمان آن تصمیمات نهایی عقب بیفتد؛ طوری نخواهد شد.»

در تاریخ معاصر و بعد از انقلاب، ما یک‌بار توافق شتاب‌زده، آن هم با آمریکا را تجربه کرده و ضرر و زیان آن را هم دیده‌ایم. در شرایط کنونی، بهتر است با نیم‌نگاهی به آن توافق، از تکرار آن تجربه تلخ پرهیز کنیم.

بیانیه الجزایر چه بود؟

پس از تقابل شدیدی که در جریان گروگان‌گیری در لانه جاسوسی آمریکا بین ایران و آمریکا به وجود آمد و طبق نظر مسئولین وقت کشور، بنا بر حل و فصل ماجرا گذاشته شد، نیمه سال 59 یک تیم ایرانی به سرپرستی «بهزاد نبوی»، معاون اجرایی نخست وزیر وقت، برای مذاکره با آمریکا تشکیل و با میانجی‌گری دولت الجزایر، مذاکرات در آن کشور شروع گردید. سرانجام پس از حدود دو ماه مذاکره، موافقت‌نامه‌ای میان دو کشور به امضا رسید که به بیانیه الجزایر معروف شد. به اعتقاد کارشناسان، مفاد این توافق‌نامه عمدتاً به نفع دولت آمریکا و به ضرر جمهوری اسلامی ایران بود. به طوری که آمریکایی‌ها هم از عقب‌نشینی و پذیرفتن مفاد بیانیه توسط ایران متعجب بودند!

مفاد بیانیه الجزایر به‌گونه‌ای تنظیم شده بود که آمریکا به تمام خواسته‌هایش رسید و ایران نه تنها به خواسته‌هایش نرسید، بلکه زیان‌های مالی شدیدی نیز متحمل شد.

هنوز هم بسیاری از سیاستمداران، اقدام بهزاد نبوی در امضای بیانیه الجزایر را یک خیانت بزرگ در حق ملت ایران می‌دانند و متاسفانه هیچ‌گونه تحقیق و تفحصی هم درباره آن توافق صورت نگرفت و تنها هیئتی از مجلس شورای اسلامی در دوره هفتم در این باره تحقیقاتی را انجام داد که همچنان محرمانه مانده است.

مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی در خاطرات خود، درباره شتاب‌زدگی در توافق الجزایر می‌گوید: «من در آن موقع که بیانیه الجزایر نوشته می‌شد، در دولت بودم. بیانیه با عجله و بدون مطالعه دقیق و بدون توجه به دقایق و ظرایف حقوق بین‌الملل تنظیم گردید.» (خاطرات مهدوی‌کنی، ص220)

هاشم صباغیان، وزیر کشور دولت موقت انقلاب نیز سال‌ها بعد از ماجرا، در این‌باره گفته است: «بهزاد نبوی بعدها گفت که ما اول قرارداد الجزایر را امضا کردیم، بعد فهمیدیم چه اشتباهی کردیم.»(ویژه‌نامه روزنامه شرق، آبان 1390)

مفاد آن موافقت‌نامه و شرح ضرر و زیان‌های هنگفت مالی و حیثیتی جهوری اسلامی ایران طی آن توافق، مجالی وسیع می‌طلبد، اما فی‌الجمله می‌توان مدعی شد که بیانیه الجزایر آن‌قدر برای ایران بی‌مصرف و بلکه خفت‌بار بود، که هیچ‌گاه نام و یادی از «روز توافق الجزایر» نه تنها در تقویم و بلکه در اذهان ایرانیان همان نسل نیز نمانده است. (که همین نکته نیز لطیفه‌ای است بر حماسه‌سازی کاریکاتوری از توافق ژنو و بیانیه لوزان که تاریخ درباره ماندگاری و ارزش آنها قضاوت خواهد کرد!)

امروز نیز مفاد بیانیه لوزان، نگرانی‌های گسترده‌ای بین دلسوزان نظام و مردم به وجود آورده و اگرچه به گفته آقای ظریف، آن بیانیه الزام‌آور نیست، اما چنانچه تعهدات ایرانی لوزان در توافق‌نامه نهایی نیز گنجانده شود، آسیب‌های بلندمدتی بر صنعت هسته‌ای و نیز استقلال و عزت کشور وارد می‌کند.

 شکی نیست که خیانت امثال بهزاد نبوی را هرگز نمی‌توان به تیم مذاکره کننده فعلی تعمیم داد، اما چنانچه توافقی شتاب‌زده و بدون دقت کافی صورت بگیرد، قطعاً تبعاتی ناگوارتر و بدتر از بیانیه الجزایر برای کشورمان رقم خواهد خورد و که جبران آن ساده نخواهد بود.

همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب نیز اشاره فرمودند، اگر 3 ماه بیشتر هم بشود، اتفاق خاصی نمی‌افتد، اما اگر اصرار بر رسیدن به یک توافق به هر قیمتی در عرض 3 ماه باشد، امکان حیله‌گری آمریکایی‌ها و پذیرفتن مفاد مباین با استقلال و عزت کشور توسط تیم ایرانی محتمل خواهد بود. یک گواه بر این ادعا، تلاش آمریکایی‌ها برای گنجاندن مساله بازرسی از مراکز نظامی و یا بازجویی از دانشمندان هسته‌ای کشور است که با مخالفت شدید و صریح رهبری مواجه شد.

پس بهتر است مسئولان دولتی با نگاهی به تبعات و ناگواری‌های توافق شتاب‌زده الجزایر، دقت و حوصله کافی در تنظیم توافق‌نامه احتمالی هسته‌ای داشته باشند تا در آیینه قضاوت تاریخ، به نیکی از آنها یاد شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۳
احسان عابدی

آنها که با فضای فرهنگی نمایشگاه کتب تهران آشنایند، می‌دانند که یکی از ویژگی‌های نمایشگاه، حضور شخصیت‌های فکری، فرهنگی و سیاسی از تفکرات و جناح‌های مختلف کشور در آن‌جاست و این فرصتی مغتنم برای گپ و گفت‌های کوتاه با برخی از این شخصیت‌هاست.

البته هر شخصیت مطرح شده‌ای در عرصه فرهنگ و سیاست، لزوماً قابل اعتنا برای وقت گذاشتن نیست و در این میان کسانی که بتوان از نظر فکری از آنها بهره‌ای برد و یا سوالی پرسید، در اولویت‌اند.

امسال در نمایشگاه کتاب تهران، در غرفه نشر کویر، دکتر ابراهیم یزدی را دیدم که کنار کتاب خاطرات خودنوشت خود، روی صندلی نشسته است. ابراهیم یزدی را شخصیتی متفاوت در تاریخ انقلاب می‌دانم که نه مانند برخی اراذل و اوباش منتقد و معاند نظام، بلکه آدمی اهل فکر و تدبیر است. دیدم دور و برش خلوت است و سراغش رفتم و یک ربعی با او گفتگو کردم.

بحث از این شد که شما (یزدی و همفکرانش) به عنوان منتقد وضعیت فعلی کشور، چه راهکاری برای تغییر اوضاع به نفع خود پیشنهاد می کنید؟

جواب دکتر یزدی برایم جالب و البته تکان‌دهنده بود. ایشان با مثال‌هایی از دوران تغییر در نظام شاهنشاهی و خواست مردم در انقلاب اسلامی، معتقد بودند که برای تغییر اوضاع کنونی و به قول ایشان «بهبود شرایط کشور»، باید «ساخت حقیقی و حقوقی نظام» را اصلاح کرد. یزدی اگرچه سعی می‌کرد با محافظه‌کاری صحبت کند، اما اشاره کرد که قانون اساسی بی‌اشکال نیست و اتفاقاً مثال اصل 110 قانون اساسی یعنی اصل وظایف و اختیارات رهبری را زدند که می‌تواند قابل اصلاح باشد و به قول ایشان: «پاکستان هم جمهوری اسلامی است اما توسط رئیس جمهور اداره می‌شود. این اختیارات را به رئیس جمهور هم می‌شود داد و...»

در مجموع، عمده تاکید ابراهیم یزدی بر «اصلاح ساخت حقیقی و حقوقی نظام» بود.

آنها که با منظومه فکری رهبر معظم انقلاب آشنایی مختصری داشته باشند، می‌دانند که یکی از مهم‌ترین و بنیانی‌ترین مطالبات فکری معظم له در سال‌های اخیر، «استحکام ساخت داخلی نظام» یا «حفظ ساخت حقیقی و حقوقی نظام» بوده است.

به عنوان مثال ایشان در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت‌ در سال 87 می‌فرمایند:

«نظام جمهوری اسلامی یک ساخت حقوقی و رسمی دارد...همیشه در دلِ ساخت حقوقی، یک ساخت حقیقی، یک هویت حقیقی و واقعی وجود دارد؛ او را باید حفظ کرد. این ساخت حقوقی در حکم جسم است؛ ...آن هویت حقیقی در حکم روح است؛ در حکم معنا و مضمون است. اگر آن معنا و مضمون تغییر پیدا کند، ولو این ساخت ظاهری و حقوقی هم باقی بماند، نه فایده‌ای خواهد داشت، نه دوامی خواهد داشت؛ مثل دندانی که از داخل پوک شده، ظاهرش سالم است؛ با اولین برخورد با یک جسم سخت در هم می‌شکند... آن ساخت درونی چیست؟ همان آرمان‌های جمهوری اسلامی است: عدالت، کرامت انسان، حفظ ارزش‌ها، سعی برای ایجاد برادری و برابری، اخلاق، ایستادگی در مقابل نفوذ دشمن...»

یا در دیدار دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی در سال 82 فرموده‌اند:

«عاملی که می‌تواند کشور شما را در مقابل هر افزون‌طلبی، هر انحصارطلبی، هر تجاوز، هر ماجراجویی و هر بحران‌سازی حفظ کند، استحکام ساخت داخلی نظام است.»

آنچه از دیدگاه‌های ابراهیم یزدی برای تغییر شرایط کنونی نظام برایم جالب بود، اشتراک نظرشان با رهبر انقلاب بر سر اهمیت ساخت درونی و حقیقی و حقوقی نظام بود. نمی‌دانم ابرهیم یزدی صحبت‌های رهبری را در این باره شنیده بود و این‌گونه راهکار استراتژیک خود را برای تغییر نظام تبیین می‌کرد یا نه، ولی می‌دانم که او و احتمالاً همفکرانش، پاشنه آشیل جمهوری اسلامی ایران را خوب شناخته‌اند.

همه چیز این نظام به ساخت درونی و مخصوصاً ساخت حقیقی آن است. اگر استکبارستیزی و عدالت‌خواهی را از مردم ایران بگیرند، چه برای این ملت می‌ماند؟! اگر روحیه مقاومت و ایثار و جهاد را از صحنه زندگی ملت ایران اصلاح (بخوانید حذف) کنند، چه چیزی از انقلاب اسلامی باقی خواهد ماند؟

دشمنِ ما خیلی خوب می‌داند کجا باید نشانه بگیرد، آیا ما هم خوب بیانات و رهنمودهای مهم رهبرمان را به اندازه امثال ابراهیم یزدی خوانده و در آن تامل کرده‌ایم؟

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۰
احسان عابدی